جدول جو
جدول جو

معنی لعابدار - جستجوی لغت در جدول جو

لعابدار
(شَ / شِ)
دارای لعاب. مواد و دانه هایی دارای چسبندگی پس از تر نهادن، چون: اسفرزه و قدومه و بارهنگ و سپستان و به دانه و صمغها و جز آن
لغت نامه دهخدا
لعابدار
پتدار خیوین
تصویری از لعابدار
تصویر لعابدار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لعاب دار
تصویر لعاب دار
آنچه دارای لعاب باشد، دانه هایی که در آب لعاب ایجاد می کنند مانند اسفرزه و بهدانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حسابدار
تصویر حسابدار
کسی که حساب، داد و ستد، قرض و طلب اداره یا مؤسسه ای را در دفتر ثبت و محاسبه می کند، محاسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
کسی که مامور ضبط و نگه داری کتاب ها در کتابخانۀ عمومی است
فرهنگ فارسی عمید
آنچه دارای لعاب است. یا دانه های لعاب دار. دانه هایی مانند اسفرزه قدومه بارهنگ سپستان به دانه و انواع صمغ که پس از ترشدن چسبندگی یابند. یا ظروف لعاب دار. ظرفهایی که روی آنها را با ورقه ای از لعاب پوشانیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکابدار
تصویر رکابدار
خادمی که رکاب اسب را بگیرد تا مخدوم او سوار شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجابدار
تصویر حجابدار
در پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسابدار
تصویر حسابدار
آنکه حساب خرج و دخل اداره یا جائی را نگاه میدارد
فرهنگ لغت هوشیار
چمانی (ساقی)، آبدار نوشاکدار متصدی شربت خانه متصدی آبدار خانه پادشاهان و بزرگان، شربت دار، ساقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنابدار
تصویر طنابدار
دارنده یک طناب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
دارنده کتاب، مالک و صاحب کتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعل دار
تصویر لعل دار
لالدار دارنده لعل دارای لعل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقابدار
تصویر نقابدار
پرده پوش، مستور، ماسک دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
((کِ))
کسی که کارش طبقه بندی، نگه داری و فهرست کردن کتاب های کتابخانه است، متصدی کتابخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرابدار
تصویر شرابدار
ساقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رکابدار
تصویر رکابدار
خادمی که رکاب اسب را می گیرد تا آقایش سوار شود، خدمتکار، پیاده ای که همراه مخدوم سوار خویش راه رود، کسی که به تیمار اسب می پردازد، مهتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لعاب دار
تصویر لعاب دار
((لَ))
دارای لعاب، لعابی
فرهنگ فارسی معین
کسی که حساب معاملات و دخل و خرج اداره یا مؤسسه ای را در دفاتر مخصوص ضبط کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حسابدار
تصویر حسابدار
Accountant, Bookkeeper
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
Librarian
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حسابدار
تصویر حسابدار
księgowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حسابدار
تصویر حسابدار
contador, contable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حسابدار
تصویر حسابدار
contabile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حسابدار
تصویر حسابدار
contador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حسابدار
تصویر حسابدار
会计师 , 会计
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
бібліотекар
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
bibliotekarz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
библиотекарь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حسابدار
تصویر حسابدار
бухгалтер
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
Bibliothekar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حسابدار
تصویر حسابدار
Buchhalter
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حسابدار
تصویر حسابدار
бухгалтер
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
bibliotecário
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
bibliotecario
دیکشنری فارسی به اسپانیایی