جدول جو
جدول جو

معنی لطوء - جستجوی لغت در جدول جو

لطوء
(زَ)
لطء. دوسیدن به زمین. (منتهی الارب). به زمین وادوسیدن. (زوزنی) ، چسبیدن، به چوب دستی زدن، زدن بر پشت به عصا. (منتهی الارب). رجوع به لطء شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ)
درنگی و آهستگی، و قولهم لم افعله بطأیا هذا. (منتهی الارب). درنگی. (از تاج المصادر بیهقی). بطء. درنگی و کندی و آهستگی. (ناظم الاطباء). درنگ و آهستگی نقیض سرعت. (غیاث) (آنندراج) (از فرهنگ نظام).
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مصدر به معنی شطء. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شطء شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
آنچه بدان چیزی آلوده گردد. (منتهی الارب). ج، لطوخات. هر چیز که عضو را بدان بیالایند. (بحرالجواهر). چیزی را گویند که عضو را بدان بیالایند، واحد اللطوخات. دارو که به چیزی مالند. (منتخب اللغات). مرارهالحمار تنفع من داء الثعلب و الدوالی لطوخاً. (ابن البیطار)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
لطخ. رجوع به لطخ شود
لغت نامه دهخدا
(حَ مَ رَ)
رفتن، دور رفتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
پناه بردن به سنگ و غار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
لطوء. دوسیدن به زمین و چسبیدن. (منتهی الارب). به زمین وادوسیدن. (تاج المصادر) ، به چوب دستی زدن یا خاص است بر پشت زدن به عصا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بطوء
تصویر بطوء
درنگ آهستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لطوخ
تصویر لطوخ
آلاینده
فرهنگ لغت هوشیار