جدول جو
جدول جو

معنی لطاخه - جستجوی لغت در جدول جو

لطاخه
(لُ خَ)
اری. آنچه از دست یا دهان افتد از طعام گاه خوردن. (منتهی الارب ذیل اری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاخه
تصویر لاخه
پینه، پاره
فرهنگ فارسی عمید
(لِ خَ)
مسکۀ گداخته با شیر. لیاخه. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لِ خَ)
مسکۀ گداخته با شیر. لواخه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ / خِ)
پینه و پاره باشد. (برهان). وصله. درپی
لغت نامه دهخدا
(لُ طَ خَ)
گول. ج، لطخات. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
زمین، جای، پیشانی، میانۀ پیشانی، دزدان که نزدیک باشند از تو. (منتهی الارب). اللصوص یکونون بالقرب منک. (اقرب الموارد) ، گرانی. یقال: القی بلطاته، ای بثقله. (منتهی الارب) ، دائرهاللطاه، گردش موی که بر پیشانی اسب و جز آن باشد. (منتهی الارب). لطاط
لغت نامه دهخدا
(لَ)
و هو رغوه تصاعد من الدبس. رجوع به معالم القربه فی احکام الحسبه ص 115 شود
لغت نامه دهخدا
لطافت در فارسی: درتازی: ریز ریز شدن خرد شدن، باریک گشتن: در فارسی: تری نازکی ترونی، نیکویی خوبی، سبکی: تنکی کشی، باز بودن روشن بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاخه
تصویر لاخه
پینه پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لطاه
تصویر لطاه
جای، زمین، میانه پیشانی پیشانی دزد خانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاخه
تصویر لاخه
((خِ))
پینه و پاره
فرهنگ فارسی معین
پاره، پینه، تکه، شاخه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
یک تار مو، تار رشته
فرهنگ گویش مازندرانی