- لصفیه (لَ صَ فی یَ)
کبربا. آش کبر
معنی لصفیه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاک کردن، پاکیزه ساختن، صافی کردن، بی آلایش کردن چیزی، خالص کردن، پالودن، امری یا کاری را تمام کردن و انتظام دادن، رفع اختلاف کردن
تصفیۀ حساب: تسویه حساب
تصفیۀ حساب: تسویه حساب
(صَ فی یَ)
لغت نامه دهخدا
تأنیث صفی. ج، صفیات. رجوع به صفی شود، خرمابن بسیار بار، ناقۀ بسیار شیر، گزیده از غنیمت. ج، صفایا. (منتهی الارب) ، آنچه برگزیند رئیس لشکر از غنیمت پیش از آنکه قسمت کنند از برای خود. ج، صفایا. (مهذب الاسماء)
مونث صفی: پاکیزه: یکرنگ زن مونث صفی، گزیده از غنیمت که پیغمبر امام یا رئیس برای خود بردارد، جمع صفایا
تزکیه، تهذیب، پالایش، پاک سازی، فیلتر، تفریغ حساب، رفع اختلاف، پاک کردن، پالودن، صاف کردن
متضاد: آلودن، رفع اختلاف کردن
متضاد: آلودن، رفع اختلاف کردن
