جدول جو
جدول جو

معنی لرمنتف - جستجوی لغت در جدول جو

لرمنتف
(لِ مُ تُ)
میخائیل یوری ویچ. شاعر غنائی روس. مولد مسکو (1814-1841 میلادی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جعفر بن یحیی بن جعفر المخزومی المصری ظهیرالدین الترمنتی الشافعی که بسال 682 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح الوسایل للغزالی فی الفروع. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 254)
لغت نامه دهخدا
(مِ تَ)
لو لامنتن، نام بخشی در مارتینیک، یکی از جزایر آنتیل امریکا. دارای چهارده هزار تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(لِ مُ)
پیر ادوار. سیاستمدار فرانسوی، مولد لیون (1762-1826 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(لُ رِ)
هاندریک آنتوان. فیزیک دان هلندی. مولد آرنم. (1853-1928 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
لئون. نقاش فرانسوی. از منظره سازان و سازندگان پرده های نقاشی حیوانات یا مجالس یا انواع میوه. مولد ’من سن پر’ (1844-1925 میلادی)
فرانسوا، مشهور به تریستان. شاعر افسانه سرا و درام نویس فرانسه. (1601-1655 میلادی)
ژان مارث آدرین. امیرالبحر دلیر فرانسوی. مولد کوتانس. (1766-1836 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(رَ مِ نَ)
دهی است از دهستان بیشۀ بخش مرکزی شهرستان بابل واقع در 3هزارگزی شرق بابل و 2هزارگزی شمال راه شوسۀ بابل و شاهی. دشتی است معتدل و مرطوب و مالاریایی و دارای 695 تن سکنه است. آب آن از رود سریجه از شعب بابل تأمین می شود و محصول عمده آن برنج و پنبه و غلات و صیفی و کنف و شغل اهالی زراعت است. راه آن مالرو و تکیۀ آن از بناهای قدیم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مُ نَتْ تَ)
از بیخ برکنده و پاک کنده شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تنتیف شود
لغت نامه دهخدا
از توابع دهستان بیشه بابل
فرهنگ گویش مازندرانی