جدول جو
جدول جو

معنی لداغه - جستجوی لغت در جدول جو

لداغه
(لُدْ دا غَ)
مرد آزارنده و ناخوش کن مردم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لداغه
آزارنده: مرد
تصویری از لداغه
تصویر لداغه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لدغه
تصویر لدغه
نیش، گزش
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
ضعیف و ناتوان گردیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لِ غَ)
گول. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زَنَ)
لسعه. نهشه. نیش زدن مار و کژدم. (غیاث). گزیدن: و بدانکه هرجا گل است خاراست... و آنجا که در شاهوار است نهنگ مردم خوار است و لذت عیش دنیا را لدغۀ اجل در پس است. (گلستان).
- موضع لدغه، جای گزیدگی: و اذا شرب ماؤه او صب علی موضع اللدغه... (ابن البیطار)
لغت نامه دهخدا
(لُدْ دا)
خار، نوک خار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صداغه
تصویر صداغه
ناتوان گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لادغه
تصویر لادغه
مونث لادغ گزند رسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدانه
تصویر لدانه
نرم گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لداده
تصویر لداده
لدادت در فارسی: چیرگی وستارانه (لج بازانه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیاغه
تصویر لیاغه
گول مرد گول
فرهنگ لغت هوشیار
نیش زدن مار: مار کژدم نیش زدن (مار و کژدم جز آنها) گزیدن: و بدانکه هر جا گل است خار است... و آنجا که در شاهوار است نهنگ مردم خوار است و لذت عیش دنیا را لدغه اجل در پس است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لداغ
تصویر لداغ
خار تیغ
فرهنگ لغت هوشیار