جزء، حصه، تکه و پاره ای از چیزی بی حال، بی حس گرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، چماق، سرپاش، سرکوبه، عمود، مقمعه لخت لخت: پاره پاره، تکه تکه، برای مثال تا برآید لخت لخت از کوه میغ ماغگون / آسمان آبگون از رنگ او گردد خلنگ (منوچهری - ۶۳) کم کم
جزء، حصه، تکه و پاره ای از چیزی بی حال، بی حس گُرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گُرزِه، دَبوس، چُماق، سَرپاش، سَرکوبِه، عَمود، مِقمَعِه لخت لخت: پاره پاره، تکه تکه، برای مِثال تا برآید لخت لخت از کوه میغ ماغگون / آسمان آبگون از رنگ او گردد خلنگ (منوچهری - ۶۳) کم کم
سیاهی انسان که از دور دیده شود، آدمی، انسان، خود (برای تاکید) مثلاً شخص شما، در علم حقوق آنکه دارای حق و وظیفه است مثلاً شخص حقیقی، بدن انسان، کالبد مردم، تن شخص اول مملکت: کنایه از ارجمندترین و گرامی ترین شخص که در مملکت مقامش از همه بالاتر باشد، پادشاه، رئیس دولت شخص ثالث: در علم حقوق شخصی غیر از مدعی و مدعیٌ علیه که در مرحلۀ دادرسی وارد دعوی شود، سوم کس
سیاهی انسان که از دور دیده شود، آدمی، انسان، خود (برای تاکید) مثلاً شخص شما، در علم حقوق آنکه دارای حق و وظیفه است مثلاً شخص حقیقی، بدن انسان، کالبد مردم، تن شخص اول مملکت: کنایه از ارجمندترین و گرامی ترین شخص که در مملکت مقامش از همه بالاتر باشد، پادشاه، رئیس دولت شخص ثالث: در علم حقوق شخصی غیر از مدعی و مدعیٌ علیه که در مرحلۀ دادرسی وارد دعوی شود، سوم کس
بیان کرده شده و پیدا و روشن کرده شده. (آنندراج) (از منتهی الارب). مبیّن. مشروح. پیداکرده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تلخیص شود، پاک کرده شده و خالص. (غیاث) : آن ذات مقدس، که علم مشخص و نور ملخص است. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 179). چه آن حضرت... لطف مشخص و رحمت ملخص و سایۀ اخص کردگار است تعالی و تعظم. (منشآت خاقانی ایضاً ص 280). چون عقل ملخص و روح مشخص در نظرها آمد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 287) ، خلاصه کرده شده. (غیاث). مختصراً بیان شده و خلاصه شده. (ناظم الاطباء). مختصر. موجز. وجیز. مجمل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : طلسم ترکیب آن از هم فروگشادم و از حاصل همه ملخصی ساختم، باقی انداختم. (مرزبان نامه ایضاً ص 7). ملخص سخن آنکه به یمن عنایت نواب کامیاب شاهی... (حبیب السیر چ خیام ص 6). - ملخص شدن، خلاصه شدن. مختصر شدن. - ملخص کردن، خلاصه کردن. کوتاه کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
بیان کرده شده و پیدا و روشن کرده شده. (آنندراج) (از منتهی الارب). مُبَیَّن. مشروح. پیداکرده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تلخیص شود، پاک کرده شده و خالص. (غیاث) : آن ذات مقدس، که علم مشخص و نور ملخص است. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 179). چه آن حضرت... لطف مشخص و رحمت ملخص و سایۀ اخص کردگار است تعالی و تعظم. (منشآت خاقانی ایضاً ص 280). چون عقل ملخص و روح مشخص در نظرها آمد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 287) ، خلاصه کرده شده. (غیاث). مختصراً بیان شده و خلاصه شده. (ناظم الاطباء). مختصر. موجز. وجیز. مجمل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : طلسم ترکیب آن از هم فروگشادم و از حاصل همه ملخصی ساختم، باقی انداختم. (مرزبان نامه ایضاً ص 7). ملخص سخن آنکه به یمن عنایت نواب کامیاب شاهی... (حبیب السیر چ خیام ص 6). - ملخص شدن، خلاصه شدن. مختصر شدن. - ملخص کردن، خلاصه کردن. کوتاه کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
ویژه تر گزیده تر خاص تر مخصوص تر ویژه تر گزیده تر. خالص کردن ویژه کردن ویژه داشتن بی آمیغ گردانیدن، دوستی خالص داشتن خلوص نیت داشتن عقیده پاک داشتن ارادت صادق داشتن، آن است که سالک در عمل خود شاهدی جز خدا نطلبد. فضیل بن عیاض گفته: (ترک عملی بخاطر مردم (ریا) و بجاآوردن بخاطرآنان (شرک) است و (اخص) خص یافتن ازین دو است. توضیح فرق اخص و صدق. صدق اصل است و خص فرع و تابع آن، اخص پس از دخول در عمل شروع میشود. یا طبق اخص. پاکی نیت و ارادت صادقانه: (هر چه داشت در طبق اخص نهاد و به وی تقدیم کرد) یعنی با کمال خلوص نیت و دلبستگی صادقانه هر چه داشت در اختیار او گذاشت. یا اخص عمل. پاکدلی در کار. یا کلمه اخص. اله االله
ویژه تر گزیده تر خاص تر مخصوص تر ویژه تر گزیده تر. خالص کردن ویژه کردن ویژه داشتن بی آمیغ گردانیدن، دوستی خالص داشتن خلوص نیت داشتن عقیده پاک داشتن ارادت صادق داشتن، آن است که سالک در عمل خود شاهدی جز خدا نطلبد. فضیل بن عیاض گفته: (ترک عملی بخاطر مردم (ریا) و بجاآوردن بخاطرآنان (شرک) است و (اخص) خص یافتن ازین دو است. توضیح فرق اخص و صدق. صدق اصل است و خص فرع و تابع آن، اخص پس از دخول در عمل شروع میشود. یا طبق اخص. پاکی نیت و ارادت صادقانه: (هر چه داشت در طبق اخص نهاد و به وی تقدیم کرد) یعنی با کمال خلوص نیت و دلبستگی صادقانه هر چه داشت در اختیار او گذاشت. یا اخص عمل. پاکدلی در کار. یا کلمه اخص. اله االله