- لخشش
- لغزش
معنی لخشش - جستجوی لغت در جدول جو
- لخشش
- لخشیدن، لغزش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عفو، اعطا، تقسیم
داد، دهش، عطا، انعام، عطیه، بخشندگی، کرم، جود
یک قسم آش که با رشته های پهن خمیر آرد گندم درست می شود
زمین لغزنده و مرطوب، جای لغزنده با شیب تند در کنار کوه یا تپه که بالای آن بنشیند و به پایین لیز بخورند، سرسره، چچله، چپچله
زمین لغزنده و مرطوب، جای لغزنده با شیب تند در کنار کوه یا تپه که بالای آن بنشیند و به پایین لیز بخورند، سرسره، چچله، چپچله
شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، لخچه، جمره، ابیز، جذوه، سینجر، جرقّه، ضرمه، خدره، ایژک، ژابیژ، اخگر، جمر، بلک، آییژ، آلاوه، آتش پاره
لخشنده. آنکه بلخشد لغزنده
شعله آتش
((لَ شَ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی از آش که با رشته های پهنی که از خمیر آرد گندم به دست می آیند، پخته می شود، جای لیز و لغزنده
بذل مال، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، بذل، اعطا، احسان، عطیّه، جدوا، داشاد، داشات، داشن، دهشت، منحت، داد و دهش، جود، سماحت، فغیاز، برمغاز، بغیاز، صفد، عتق
Forgiveness
прощение
Vergebung
прощення
przebaczenie
perdão
perdono
perdón
pardon
vergeving
การให้อภัย
pengampunan
خبيثٌ
क्षमा
סליחה
affedilme
msamaha
ক্ষমা
معافی
نوعی خوراک لخشک. توضیح این کلمه در اشعار ابونواس آمده