- لجوجی
- وستاری ستهندگی لجاج لجاجت ستهندگی: امیر ماضی (سلطان محمود) چنانکه لجوجی و ضجرت وی بود یک روز گفت
معنی لجوجی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شب تار، شتر سیاه
ستیزه کار، ستیهنده، لجباز
ستیزه کار
Obstinate
obstinado
uparty
упрямый
впертий
koppig
obstinado
obstiné
ostinato
keras kepala
mkaidi
ดื้อรั้น
অদমনীয়
عتيدٌ