- لجباز
- ستیزه جو، یکدنده
معنی لجباز - جستجوی لغت در جدول جو
- لجباز
- وستار دشفرمان ژکاره
- لجباز
- ستیزه کار
- لجباز
- Stubborn
- لجباز
- teimoso
- لجباز
- uparty
- لجباز
- упрямый
- لجباز
- впертий
- لجباز
- koppig
- لجباز
- testardo
- لجباز
- keras kepala
- لجباز
- עַקְשָׁנִי
- لجباز
- ดื้อรั้น
- لجباز
- ঔদ্ধত্যপূর্ণ
- لجباز
- متعصّبٌ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یکدندگی
وستاری دشفرمانی خیره سری ای که در ابلهی و خیره سری خر تر از گاو و هرزه تر ز خری (سنائی)
ستیزه کاری
کسی که گوسفندان سروزن (شاخ زن) را با هم به جنگ وا دارد
ستهنده ستیزه کار، آنکه در کاری و تصمیمی لجاجت نشان دهد مستبد برای یک دنده
Pigheadedly