جدول جو
جدول جو

معنی لجباز - جستجوی لغت در جدول جو

لجباز
ستیزه کار
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
فرهنگ فارسی عمید
لجباز
وستار دشفرمان ژکاره
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
فرهنگ لغت هوشیار
لجباز
ستیزه جو، یکدنده
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
فرهنگ واژه فارسی سره
لجباز
خودراء ی، ستیهنده، عنود، کله شق، یک دنده
متضاد: منطقی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
لجباز
عنيدٌ
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به عربی
لجباز
Stubborn
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به انگلیسی
لجباز
têtu
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به فرانسوی
لجباز
testardo
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
لجباز
teimoso
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به پرتغالی
لجباز
stur
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به آلمانی
لجباز
uparty
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به لهستانی
لجباز
упрямый
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به روسی
لجباز
впертий
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به اوکراینی
لجباز
koppig
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به هلندی
لجباز
terco
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
لجباز
ضدی
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به اردو
لجباز
हठी
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به هندی
لجباز
ঔদ্ধত্যপূর্ণ
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به بنگالی
لجباز
ดื้อรั้น
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به تایلندی
لجباز
mgumu
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به سواحیلی
لجباز
inatçı
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
لجباز
頑固な
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به ژاپنی
لجباز
עַקְשָׁנִי
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به عبری
لجباز
고집 센
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به کره ای
لجباز
keras kepala
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
لجباز
固执的
تصویری از لجباز
تصویر لجباز
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لجبازی
تصویر لجبازی
ستیزه کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حِ مَ پُ / پِ / پَ)
لجوج. ستهنده. ستیهنده در رای خود. مستبد به رأی. یک دنده. یک پهلو. عنود. ستیزه کار. خیره
لغت نامه دهخدا
(لَ جَ)
جمع واژۀ لجبه. و این نادر است زیرا لجبات به سکون جیم باید گفته شود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
قچباز. قوچباز. رجوع به قچباز شود
لغت نامه دهخدا
ستهنده ستیزه کار، آنکه در کاری و تصمیمی لجاجت نشان دهد مستبد برای یک دنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قجباز
تصویر قجباز
کسی که گوسفندان سروزن (شاخ زن) را با هم به جنگ وا دارد
فرهنگ لغت هوشیار
وستاری دشفرمانی خیره سری ای که در ابلهی و خیره سری خر تر از گاو و هرزه تر ز خری (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لج باز
تصویر لج باز
((لَ))
یک دنده، خودرأی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لجبازی
تصویر لجبازی
یکدندگی
فرهنگ واژه فارسی سره