جدول جو
جدول جو

معنی لجاجت - جستجوی لغت در جدول جو

لجاجت
نپذیرفتن حرف منطقی، ستیزه کردن، سرسختی نمودن
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
فرهنگ فارسی عمید
لجاجت(زَ)
لجاج. (منتهی الارب). رجوع به لجاج شود. ستهیدن. عناد. یک دندگی. یک پهلویی. ستیزه کردن. (تاج المصادر).
- لجاجت کردن، لج کردن. لجاج کردن.
، پیکار کردن. (منتهی الارب) ، مبالغه کردن. (غیاث) (آنندراج) ، شوریدگی و طپیدگی از گرسنگی. یقال فی فؤاده لجاجه، ای خفقان من الجوع. (منتهی الارب). ریسه رفتن دل. (در تداول عوام)
لغت نامه دهخدا
لجاجت
یکدندگی، پیکار کردن
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
فرهنگ لغت هوشیار
لجاجت((لَ جَ))
ستیزه کردن، یک دندگی
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
فرهنگ فارسی معین
لجاجت
ابرام، ستیزه جویی، ستیهندگی، عناد، لج، یکدندگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
لجاجت
العناد
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به عربی
لجاجت
Obstinacy, Orneriness, Pigheadedness, Stubbornness
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
لجاجت
obstination, entêtement
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به فرانسوی
لجاجت
впертість , впертість , упертість
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به اوکراینی
لجاجت
একগুঁয়েমি , একগুঁয়েমি , একগুঁয়েমি , জেদ
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به بنگالی
لجاجت
obstinação, teimosia
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به پرتغالی
لجاجت
Sturheit, Störrischkeit
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به آلمانی
لجاجت
upór
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به لهستانی
لجاجت
ضد
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به اردو
لجاجت
ความดื้อรั้น , ดื้อรั้น , ความดื้อรั้น
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به تایلندی
لجاجت
koppigheid, eigenwijsheid
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به هلندی
لجاجت
ukaidi
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به سواحیلی
لجاجت
inatçılık
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
لجاجت
頑固 , 頑固さ
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به ژاپنی
لجاجت
упрямство
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به روسی
لجاجت
עקשנות , עַקשָׁנוּת , עַקְשָׁנוּת , עַקשָׁנוּת
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به عبری
لجاجت
완고함 , 고집
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به کره ای
لجاجت
kegigihan, keengganan, keras kepala
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
لجاجت
हठ , जिद , ज़िद
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به هندی
لجاجت
ostinazione, cocciutaggine, testardaggine
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
لجاجت
obstinación, terquedad
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
لجاجت
顽固 , 固执
تصویری از لجاجت
تصویر لجاجت
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لجاج
تصویر لجاج
ستیزه کردن، سرسختی نمودن، ستیزگی
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
لج ّ. لجاجت. (منتهی الارب). ستهیدن. (منتهی الارب) (ترجمان القران جرجانی). عناد. یک دندگی. یک پهلویی. حکر. ستیز. ستیزه. (دهار). ستیزه کردن. (تاج المصادر). ستهندگی. بستهیدن. (زوزنی). خیره سری. خیره رایی. خیرگی. ستیزه کاری. ملاّجه: میان وی و قاضی شیراز لجاج رفت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 408). جفت واری به دویست درم میگفتند و وی لجاج میکرد و آخر بخرید و بها بدادند. (تاریخ بیهقی ص 621). دست در دو دختر دوشیزه زد تا رسوا کند پدر وبرادرانش نگذاشتند و جای آن بود و لجاج رفت با این فقاعی و یارانش و زوبینی رسید فقاعی را. (تاریخ بیهقی ص 471). لجاج مکن و تن در ده و برو که نباید که چیزی رود که همگان غمناک شویم. (تاریخ بیهقی ص 663).
لجاج و مشغله ماغاز تا سخن گوییم
که ما ز مشغلۀ تو ز خانه آواریم.
ناصرخسرو.
جز که مری و لجاج نیست ترا علم
شرم نداری از این مری و مرائی.
ناصرخسرو.
خط فریشتگان را همی نخواهی خواند
چنین به بی ادبی کردن لجاج و مری.
ناصرخسرو.
که چون ابرویز بروم برود هرمز به لجاج او بهرام را بیاورد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 100). مزدور در لجاج آمد. (کلیله و دمنه). و چهار هزار مرد از آن خود داشت و روزی در میان او و میان قومی لجاجی میرفت. (قصص الانبیاء ص 187). او به لجاج بازایستاد و یکدرم سیم بخویشتن فرانگرفت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 359). از سر حدت مزاج و خشونت طبع بر لجاج اصرار مینمود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 360). لجاج و گربزی در قول و فعل، نوع سوم از مهلکات قوه غضبی یا سبعی است. (مرآه الخیال ص 329) ، پیکار کردن. (منتهی الارب) ، شوریدگی و طپیدگی از گرسنگی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لجاج
تصویر لجاج
ستیزه کردن، عناد، یک دندگی، خیرگی، بستهیدن
فرهنگ لغت هوشیار
لجاجت در فارسی وستاری ستیهیدن، پیکار کردن، شوریدگی تپیدگی از گرسنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لجاجت کردن
تصویر لجاجت کردن
لجاج کردن، مبالغه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لجاج
تصویر لجاج
((لَ))
عناد، ستیزه
فرهنگ فارسی معین
خیره سری، ستیزگی، ستیهندگی، لجاجت، یکدندگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد