جدول جو
جدول جو

معنی لثیمیه - جستجوی لغت در جدول جو

لثیمیه
(لُ ثَ می یَ)
جامه ای است شریف و ثمین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لطیمه
تصویر لطیمه
مشک، نافۀ مشک، بازار عطرفروشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لامیه
تصویر لامیه
قصیده ای که با قافیۀ لام باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیمیا
تصویر لیمیا
از علوم خفیه، علم طلسمات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشیمیه
تصویر مشیمیه
لایۀ نازک تیره رنگی دارای عروق خونی که داخل حفره چشم قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
(تَیْ یَ)
از فرق غلات و مشبهۀ شیعه. از اصحاب زراره بن اعین می باشند و بهمین سبب زراریه هم نامیده می شوند. این فرقه علم و قدرت و حیات و سمع و بصر را برای خدای تعالی حادث می دانستند و در باب امامت نیز از واقفه بودند. (از خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص 253)
لغت نامه دهخدا
(نَ می یَ)
نام یکی از شعب فرقۀ زیدیه است که منسوب اند به نعیم بن یمان، اینان عثمان و مخالفین علی بن ابی طالب را کافر می دانند و علی را بعد از پیغمبر افضل ناس می شناسند، اما مردم را در ترک بیعت علی گناهکار نمی نامند بلکه خطاکار می دانند. (از ریحانه الادب ج 3 ص 222)
لغت نامه دهخدا
(مَ می یَ / یِ)
یکی از پرده های کرۀ چشم مهره داران است که بین دو پردۀ دیگر قرار دارد و شامل رگهای خونی و مواد رنگین است. (از فرهنگ اصطلاحات علمی). طبقۀ عروقی رنگ دانه داری است که پنج ششم خلفی کرۀچشم را می پوشاند و ادامۀ آن در جلوی چشم، عنبیه نام دارد. این طبقه بین صلبیه از خارج و شبکیه از داخل قرار دارد و مانع عبور پرتوهای نور است. (از فرهنگ پزشکی تألیف مرندی). پرده ای است عروقی که بافت اصلیش از نسج ملتحمه است و در زیر پردۀ صلبیه قرار گرفته و بنابراین دومین طبقۀ کرۀ چشم را می سازد. در طبقۀ مشیمیه عروق دموی زیاد قرار دارد که به هم پیوندشده و شبکۀ شعریۀ درهمی را تشکیل میدهند. سایر قسمتهای چشم از این عروق تغذیه می کنند... در دو سطح مشیمیه دانه های ریز سیاهرنگی موجود است و بهمین جهت چشم بمنزلۀ اطاق تاریکخانه ای می ماند. (از فرهنگ فارسی معین). پردۀ رگی که روی سطح درونی نیام جای گرفته و در همه جا کلفتی آن یکسان نمی باشد. در عقب که نازکتر است مشیمیه نامیده می شود. و این پرده که در واقع غذا دهنده چشم می باشد دارای دانه های کوچک سیاهرنگی (رنگ دانه) است که چشم را به تاریک خانه کوچکی شبیه می کند. (از بیماری های چشم و درمان آن، تألیف باستان). قسمتی است که کاملاً عروقی بوده و 13 خلفی کرۀ چشم را در فاصله بین صلبیه (در خارج) و شبکیه (در داخل) اشغال می نماید و حد قدامی آن 6 تا 7 میلیمتر تا قرنیه فاصله دارد. سطح خارجی آن قهوه ای رنگ و مجاور سطح داخلی صلبیه می باشد و از آن به آسانی مجزا می گردد و بین این دو پرده نسج سلولی بنام تیغۀ نازک قرار دارد و از آن عروق چشم از پرده ای به پردۀ دیگر عبور می نماید. سطح داخلی سیاهرنگ و مجاور شبکیه بوده ولی باآن چسبندگی ندارد و در قسمت خلفی مشیمیه سوراخی است که از آن عصب باصره می گذرد که مجاور سوراخ نظیرش درروی صلبیه می باشد و به آن چسبندگی دارد. در طرف جلو، مشیمیه با منطقۀ مژگانی یکی شده و به شکل خط مدوری است بنام دایرۀ دندانه دار که فاصله آن تا قرنیه 6 تا 7 میلیمتر است. (از کالبدشناسی انسانی ص 238).
- مشیمیۀ محیط جنین، کیسه ای که اطراف جنین را در انسان و حیوانات ذی فقار فرامی گیرد. این کیسه که بنام حفرۀ آمنیوتیک نیز موسوم است، جدارش دارای دو برگه است: برگۀ داخلی دارای اصل مزودرمی است، و برگۀ خارجی دارای اصل اکتودرمی است. کیسۀ آمنیوتیک. حفرۀ آتونی
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی از دهستان جراحی است که در بخش شادگان شهرستان خرمشهر واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(لُ می یَ)
تأنیث لزومی، قضیۀ شرطیۀ متصلۀ لزومیه. رجوع به قضیه شود. جرجانی در تعریفات گوید: ماحکم فیها بصدق قضیه علی تقدیر اخری لعلاقهبینهما موجبه لذلک. (تعریفات). اللزومیه الذهنیه، کونه بحیث یلزم من تصور المسمی فی الذهن تصوره فیه فیحقق الانتقال منه الیه کالزوجیه للاثنین. (تعریفات)
لغت نامه دهخدا
(لُ قَ می یَ)
حنطهٌ لقیمیه، گندم بزرگ سریه، گندم منسوب به لقیم که دهی است در طایف. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ سَ دَ)
دائمیه. اتصال و مداومت و همیشگی و ازلیت و استمرار و بقا. (از فرهنگ نظام). دائمیه. رجوع به دائمیه شود
لغت نامه دهخدا
(سُ حَ می یَ)
نام قریه ای است در طریق یمامه از نیاج، و گویند از نواحی یمامه است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رَ می یَ)
دهی از دهستان شاخه و بنه بخش مرکزی شهرستان اهواز. سکنۀ آن 168 تن. آب آن از چاه. محصولات عمده آن غلات. ساکنان آنجا از طایفۀ کعبی و شادگانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اُ ثَ فیَ)
قریه ای است ازآن بنی کلیب بن یربوع دروشم از اراضی یمامه، اولاد جریر شاعر خطفی را. و محمد بن ادریس گفته است که این محل به اثافی قدر شبیه است. (معجم البلدان) ، دروغگوی. دروغزن. (مهذب الاسماء) ، طعام الاثیم. رجوع به طعام... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ نی یَ)
صورتی از نام آطن. اثینه. (تاریخ الحکماء قفطی ص 25، 265، 309) (عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1 ص 43) : انه (کرسفس) یعلمهم (اصحاب المظلّه) فی رواق هیکل مدینه اثینیهمدینهالحکماء بارض یونان. (تاریخ الحکماء ص 265) ، کدوی تنبل
لغت نامه دهخدا
(خُ زَ می یَ)
نام منزلی است از منازل حاج بعد از ثعلبیه. (از معجم البلدان یاقوت)
لغت نامه دهخدا
(اُ ثَ فیَ)
تصغیر اثفیه بمعنی پایۀ دیگدان
لغت نامه دهخدا
تصویری از لامیه
تصویر لامیه
لامیه در فارسی لوند: چکامه ای با پساوند ل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیلیه
تصویر لیلیه
شب پرگان شب پروانگان پروانگان بیدی بیدها
فرهنگ لغت هوشیار
تازی گشته دانش نیرنگ (نیرنگ طلسم) یکی از علوم خفیه و از علوم خمسه محتجبه قدماست علم طلسمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لینیه
تصویر لینیه
فرانسوی پروز
فرهنگ لغت هوشیار
مشک، مشکدان، بازار بویه فروشان مشک، طبله مشک: زلف مگو یک لطیمه عنبر سارا. (قاآنی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
لثویه در فارسی مونث لثوی: ژمیک بجیک مونث لثوی: ذ و ظ از حروف لثویه باشند
فرهنگ لغت هوشیار
مونث لایم جمع لوائم (لوایم)، ملامت نکوهش: و در مراقبت حق به لایمه خلق و گفتگوی لشکر التفات ننمایند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لطینیه
تصویر لطینیه
لاتینی زبان فرنگی زبان رومی مونث لطینی، زبان لاتینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اثیریه
تصویر اثیریه
مونث اثیری، جمع اثیریات
فرهنگ لغت هوشیار
بایستیک زبانزد فرزانی مونث لزومی. یا قضیه لزومیه . قضیه ایست که میان مقدم و تالی و شرط و مشروط آن لزوم و التزام عقلی باشد مقابل قضیه اتفاقیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دثیمه
تصویر دثیمه
موش دشتی موش جنگلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مریمیه
تصویر مریمیه
مریم نخودی
فرهنگ لغت هوشیار
سیا پردک پرده ایست عروقی که بافت اصلیش از نسج ملتحمه است و در زیر پرده صلیبه قرار گرفته و بنابراین دومین طبقه کره چشم را میسازد در طبقه مشیمیه عروق دموی زیاد قرار دارد که بهم پیوند شده و شبکه شعریه درهمی را تشکیل میدهند. سایر قسمتهای چشم از این عروق تغذیه میکنند و آن ضمنا موجب حفظ حرارت چشم نیز میشود. در دو سطح مشیمیه دانه های ریز سیاه رنگی موجود است. بهمین جهت چشم بمنزله اطاق تاریکی میماند. در اشخاص آلبینوس مشیمیه فاقد دانه های ریز سیاه رنگ است و بنابراین صورتی رنگ میباشد. بهمین جهت تصویر اشیا در چشم آنها وضع نیست پرده مشیمیه مشیمیه چشم. یا مشیمیه چشم. مشیمیه. یا مشیمیه خارجی جنین. کیسه ای که از خارج مشیمیه محیط جنین را فرا گرفته است. یامشیمیه محیط جنین. کیسه ای که اطراف جنین را در انسان و حیوانات ذی فقار فرا میگیرد. این کیسه که بنام حفره آمنیوتیک نیز موسوم است جدارش دارای دو برگه است: برگه داخلی دارای اصل مزودرمی است و برگه خارجی دارای اصل اکتودرمی است کیسه آمنیوتیک حفره آتونی
فرهنگ لغت هوشیار
پیروان نعیم بن یمان که پس از پیامبر اسلام (ص) علی (ع) را برترین و داناترین مردم می دانستند و عثمان بن عفان و دشمنان علی (ع) را بیدین می نامیدند
فرهنگ لغت هوشیار
((مَ یِّ))
پرده ای است عروقی که بافت اصلی اش از نسج ملتحمه است و در زیر پرده صلبیه قرار گرفته که دومین طبقه کره چشم را می سازد و شامل رگ های خونی و مواد رنگین است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیمیا
تصویر لیمیا
علم طلسمات، یکی از علوم خفیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لطیمه
تصویر لطیمه
((لَ مَ یا مِ))
مشک، طبله مشک
فرهنگ فارسی معین