جدول جو
جدول جو

معنی لثغه - جستجوی لغت در جدول جو

لثغه
شکستگی و گرفتگی زبان به طوری که حرف «س» را «ٍث» و «ر» را «غ» تلفظ کنند
فرهنگ فارسی عمید
لثغه
(لَ ثَ غَ)
دهان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لثغه
(لُ غَ)
گرفتن زبان یا شکستگی زبان که حرف سین را ثاء گفتن یا راء را غین یا لام و سین را ثاء و گاف را جیم یا حرفی را بجای حرفی دیگر گویند یا نیکو برداشته ناشدن زبان جهت گرانی. (منتهی الارب). صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوید: لثغه، چنان باشد که حرفهاء چون سین و راء و غیر آن درست نتوان گفت
لغت نامه دهخدا
لثغه
لثغه در فارسی: تک زبانی دهان گرفتن زبان و شکستگی آن بطوری که حرف سین را ثاء یآرا راغین گویند و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
لثغه
((لُ غَ یا غِ))
گرفتن زبان و شکستگی آن به طوری که حرف سین را ثاء یا راء را غین گویند و مانند آن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لثه
تصویر لثه
گوشت بیخ دندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لدغه
تصویر لدغه
نیش، گزش
فرهنگ فارسی عمید
(لَ ثِ قَ)
نوعی از تب. (غیاث). حمی البلغمیه اللازمه. (بحر الجواهر). حمای بلغمیۀ لازمه
لغت نامه دهخدا
(لَ یَ)
درخت با شلم روان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لِ جَ)
اسم موضعی است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(لِ دَ)
گروه مقیم بجایی که از آنجای نروند و کوچ نکنند. (منتهی الارب). آن گروه که جایی مقام کنند. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(لَ عَ)
لب به بن دندان چفسیده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لِ مَ)
هیئت دهان بندبستگی. گویند هی حسنه اللثمه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زَنَ)
لسعه. نهشه. نیش زدن مار و کژدم. (غیاث). گزیدن: و بدانکه هرجا گل است خاراست... و آنجا که در شاهوار است نهنگ مردم خوار است و لذت عیش دنیا را لدغۀ اجل در پس است. (گلستان).
- موضع لدغه، جای گزیدگی: و اذا شرب ماؤه او صب علی موضع اللدغه... (ابن البیطار)
لغت نامه دهخدا
(لَ یَ)
امراءه لثیه، ، زن که اندام نهانی و اندامش خوی آرد. امراءه لثیاء. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لِ ثَ)
نوعی از درخت. (منتهی الارب) ، زیه. گوشت بن دندان. گرداگرد دندان. عمودالاسنان، فارسیه اراک. (بحرالجواهر). بن دندان. ج، لثات، لثی ً. (منتهی الارب).
- لثه نتنه، بن دندان بدبوی و گنده و فروهشته.
- لثه سابقه، بن دندان زشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زُ)
الثغ گردیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زَفْ فَ)
الثغ گردانیدن کسی را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وَ غَ)
باران اندک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لغه
تصویر لغه
لغت در فارسی یونانی تازی گشته واژه، سخن، فرهنگ، زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثغ
تصویر لثغ
کند زبانی تک زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثه
تصویر لثه
گوشت بن دندان
فرهنگ لغت هوشیار
نیش زدن مار: مار کژدم نیش زدن (مار و کژدم جز آنها) گزیدن: و بدانکه هر جا گل است خار است... و آنجا که در شاهوار است نهنگ مردم خوار است و لذت عیش دنیا را لدغه اجل در پس است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثقه
تصویر لثقه
لثقه در فارسی تب گشی (گش بلغم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثمه
تصویر لثمه
دهان بند بستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثه
تصویر لثه
((لَ ثِ))
گوشت بن دندان
فرهنگ فارسی معین
خواب لثه های خودتان: نفاق در فامیل
لثه هایتان ورم کرده: کارهای شما رو به بدی میروند
بچه ها لثه شان درد می کند: یک ملاقات غیر منتظره در پیش دارید
یک پزشک لثه های شما را درمان می کند: یک دوست خواهد مرد.
- کتاب سرزمین رویاها
فرهنگ جامع تعبیر خواب