جدول جو
جدول جو

معنی لتیٔ - جستجوی لغت در جدول جو

لتیٔ
(لَ)
مرد لازم گیرندۀ جای خود. (منتهی الارب). زمین گیر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ)
پست مقل. (منتهی الارب) ، ثمر مقل.
لغت نامه دهخدا
(لُ تَ)
در تداول عوام ممسوخ کلمه رطیل و رطیلاء عرب است
لغت نامه دهخدا
(لُ تَ/ لَ)
از نامهای عربان است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
وقت. هنگام. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تاج العروس). بیشتر در مورد شب و گاهی نیز در روز به کار رود. (معجم متن اللغه). برخه ای از زمان. هت ء. هت ء. هتی ّ. هتاء. هیتاء. هیتاء. هتاءه. هتاءه. هتاء
لغت نامه دهخدا
(لُ)
ژولین ویود، پیر. صاحب منصب بحریه و داستان نویس فرانسوی. مولد ’رشفر- سور- مر’ (1850-1923 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
دهی از دهستان شاخن بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع در 62هزارگزی شمال باختری درمیان و 17هزارگزی شمال راه شوسۀ عمومی قاین به زاهدان، کوهستانی و معتدل. دارای 52 تن سکنۀ شیعۀ فارسی زبان. آب آن از قنات، شغل اهالی زراعت و راه مالرو و محصول غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
طایفه ای از طوایف ناحیۀ مکران. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 101)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لتی
تصویر لتی
منسوب به لت. یا دریک لتی. در یک لنگه یی
فرهنگ لغت هوشیار
دولنگه ی در، نوعی تله ی پرنده گیری، نام راهی مالرو از خیرودکنار
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی تله ی پرندگان، له شده، شانه ی حصیربافی
فرهنگ گویش مازندرانی