جدول جو
جدول جو

معنی لتنکشه - جستجوی لغت در جدول جو

لتنکشه
(لَ تَ بَ)
شهری است به اندلس از اعمال کورۀ جیان. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنکه
تصویر تنکه
شلوار کوتاه که تا سر زانو باشد، زیرشلواری کوتاه مردانه، شلوار کوتاه زنانه، قسمت پایین در و پنجره که از تخته ساخته می شود، قطعۀ فلز نازک و پهن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ کَ / کِ / تَ نَ کَ / کِ / تُ نُ کَ / کِ)
قرص رائج خواه از زر باشد خواه از نقره یا مس. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از فرهنگ فارسی معین). برگه ای از هر فلزی و ورق طلا و ورق نقره و پول رایج و قسمی از سکه. (ناظم الاطباء). مقداری از زر و سیم باشدبه اصطلاح هر جایی... (انجمن آرا) : معبر گفت دو تنکه بده تا تعبیر آن بگویم. (منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلین ص 125). رجوع به دزی ج 1 ص 153 شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نیکلا. نقاش فرانسوی، مولد پاریس (1690-1743م.)
لغت نامه دهخدا
(تَ کِ /کَ رَ / رِ)
دیگ و دیگ مسی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
زرد گردیدن گیاه و خشک شدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). خشک شدن گیاه و عشب، تجمع و جمع گشتن. (از اقرب الموارد) ، زنگار گرفتن چیزی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لُ کَ / کِ)
لتکا. زورق. کرجی. رجوع به لتکا شود
لغت نامه دهخدا
(لُتُنْ نَ)
خارپشت. و منه قولهم متی لم نقض التلنه اخذتنا اللتنه و التلنه الحاجه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تُ نُ کَ / کِ)
تنبان چرمی که تا سر زانو باشد، وقت کشتی گرفتن پوشند. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء) :
تنکه در قدمش زود ز هم می پاشد
هرکه رویش تنک افتاد چنین می باشد.
میرنجات (از آنندراج).
، زیرجامۀ کوتاه زنان. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا) ، در اصطلاح نجاران، تختۀپهن که میان دو پاسار یا دو آلت در درها و پنجره ها بکار برند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
شلوار کوتاه (تاسر زانو) قسمت پائین در و پنجره که از تخته ساخته میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لتکه
تصویر لتکه
لتکا بنگرید به لتکا کرجی قایق بلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متنکره
تصویر متنکره
مونث متنکر جمع متنکرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنکه
تصویر تنکه
((تَ کِ یا کَ))
قرص رایج از زر و سیم و مس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنکه
تصویر تنکه
((تَ نَ کُّ))
شلوار کوتاه که تا سر زانو باشد، شلوار کوتاه زنانه یا مردانه
فرهنگ فارسی معین
شرت، شلوار کوتاه، زیرشلواری کوتاه، نیم شلواری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کشیدن چیزی روی زمین، کسی که چیزی را روی زمین کشد
فرهنگ گویش مازندرانی
شلوار کوتاه که به جای شورت به کار می رفت و مخصوص زنان بود.، نوعی مسکوک نقره ای قدیم
فرهنگ گویش مازندرانی
مال توست برای توست، مال توست، برای توست
فرهنگ گویش مازندرانی