جدول جو
جدول جو

معنی لتغ - جستجوی لغت در جدول جو

لتغ
(زَغْوْ)
گزیدن، به مشت زدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لتغ
گزیدن، زدن بتمشت
تصویری از لتغ
تصویر لتغ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کتغ
تصویر کتغ
کشک، ماده ای جامد یا مایع از انواع لبنیات که از جوشاندن دوغ تهیه می شود، پینو، تیکوز، پینوک، کتخ، قروت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لدغ
تصویر لدغ
گزیدن، گزیدن با نیش، نیش زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاغ
تصویر لاغ
بازی، شوخی، مسخرگی، برای مثال وگر مرد لهو است و بازی و لاغ / قوی تر شود دیوش اندر دماغ (سعدی۱ - ۱۱۲)، مکر، فریب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لغت
تصویر لغت
واژه، کلمه، زبان و کلام هر قوم که به آن تکلم کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لته
تصویر لته
پارچۀ کهنه، ژنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوغ
تصویر لوغ
نوش، نوشیدن، برای مثال من ز هجای تو بازگشت نخواهم / تات فلک جان و خواسته نکند لوغ (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
به پا مالیدن چیزی را چندانکه شکسته گردد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لوغ
تصویر لوغ
دوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیغ
تصویر لیغ
بد دل گولی
فرهنگ لغت هوشیار
کلام، نطق، آوازها که مردمان برای نمودن اعتراض از مخرجهای دهان و حلق برآرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدغ
تصویر لدغ
گزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لتی
تصویر لتی
منسوب به لت. یا دریک لتی. در یک لنگه یی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثغ
تصویر لثغ
کند زبانی تک زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
استواری پا بر جایی، برچفسیدن، جامه پوشیدن، نیزه زدن، بایسته دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لتخ
تصویر لتخ
آلودن، شکافتن، پوست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لته
تصویر لته
کهنه، پینه، ژنده، پاره جامه، لجام، لنگه در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتغ
تصویر کتغ
کشک قروت، نان خورشی که از شیر و دوغ ترش و نمک سازند شیراز: (مدام تا که بخاصیت اهل صفرا را موافق است همه عمر ناردان و کتخ. ) (عمید لوبکی رشیدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاغ
تصویر لاغ
مسخرگی و شوخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لتد
تصویر لتد
مشت زدن لت زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبغ
تصویر لبغ
رایگان
فرهنگ لغت هوشیار
کلوخ پرت کردن به سوی کسی، کور کردن چشم کسی را، نگاه کردن، گادن گرسنه گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی بازی و قمار و آن چنین است که بر 30 صفحه مقوایی (کارت) 3 ردیف و در هر ردیف 9 خانه نقش شده و اعدادی از 1 تا 90 درآن خانه ها (در هر خانه یک عدد) نوشته شده و 90 مهره چوبین که برهریک عددی از اعداد از 1 تا 90 منقوش است در کیسه ای قرار دارد. بازی کنندگان یک یا چند صفحه (کارت) در اختیار گیرند و شخصی را انتخاب کنند. او از کیسه مهره را بیرون میاورد و شماره آنها را میخواند هرصفحه که اعداد خانه های یک ردیف (از سه ردیف) آن زودتر از کیسه بر آید و خوانده شود برنده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لتن
تصویر لتن
شیرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لتم
تصویر لتم
زدن بر بینی کسی لت، تیر انداختن زخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لتک
تصویر لتک
نوعی بازی در قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
واحدی معادل نیم من تبریز و برابر 30 مثقال، ظرفی که در آن شراب و مانند آن کنند رطل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاغ
تصویر لاغ
شاخه ای از گیاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لته
تصویر لته
((لَ تُِ))
تکه پارچه کهنه، تخته های مستطیلی که در بعضی نقاط گیلان و مازندران به جای سفال پشت بام به کار برند، لنگه در
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لته
تصویر لته
پالیز خربزه، هندوانه، خیار و غیره، کشتزار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لدغ
تصویر لدغ
((لَ دْ))
گزیدن، نیش زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لغت
تصویر لغت
زبان و کلام هر قوم، واژه، کلمه، جمع لغات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاغ
تصویر لاغ
شوخی، مسخرگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لغت
تصویر لغت
واژه
فرهنگ واژه فارسی سره