جدول جو
جدول جو

معنی لبوفروش - جستجوی لغت در جدول جو

لبوفروش(حَ بَ /بِ)
لبویی. فروشندۀ لبو. چغندر پخته فروش
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بفروش
تصویر بفروش
مووی (Movie) واژه ای است که صرفا کارکرد اقتصادی فیلم را بیان می کند. درایران اصطلاح ”بفروش“ یا اصطلاح لمپنی ”برفوش“ رایج است. این نوع فیلمها مولفه هایی شناخته شده دارند و با تغییر آدمها و محل وقوع حوادث، یکی بعد از دیگری به نمایش عمومی در می آیند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از بوفروش
تصویر بوفروش
آنکه چیزهای خوش بو می فروشد، عطار، عطرفروش
فرهنگ فارسی عمید
(دَ مَ دَ / دِ)
آنکه آلوبخارایی در آب خیسانیده فروشد
لغت نامه دهخدا
(نَ زَ دَ / دِ)
بلورفروشنده. فروشندۀ ظروف بلورین. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(فُ)
بوی فروشی. شغل عطار و مشک فروش. عمل بوفروش:
در چین سر زلف تو دربوی فروشی
دم جز بخطا می نزند نافۀ آهو.
ابن یمین.
، جایی یا چاهی که در آن غله پنهان کنند. (ناظم الاطباء) :
غله کردی به زیربوک نهان
چون نرانند بوک بر سر تو.
طیان.
، ترجمه فرض هم هست. (برهان) (آنندراج). واجب و فرض الهی. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اَفَ وَ)
مولی عبدالرحمن بن هشام. او بزمان رسول صلوات الله علیه مسلمانی گرفت و صحبت او مشکوک است
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ وَ)
شاه بلوط. (تحفۀ حکیم مؤمن). بلوطالملک. قسطل. کستانه. کسدانه
لغت نامه دهخدا
تصویری از لبو فروش
تصویر لبو فروش
آنکه لبو فروشد کسی که چغندر پخته فروشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابوفروه
تصویر ابوفروه
شابلوت از گیاهان شهرمان از پرندگان دریایی شاه بلوط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بو فروش
تصویر بو فروش
عطار، مشک فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبو فروشی
تصویر لبو فروشی
عمل و شغل لبو فروش، دکان لبو فروش
فرهنگ لغت هوشیار
بفروش
فرهنگ گویش مازندرانی