- لبخ
- ابریشم هندی
معنی لبخ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مشک آلایی (مشک از سنسکریت)
مرد متبکر و بزرگ منش
پختن
خواب ژرف، دور شدن، تن آسانی شوره زار
جامه، پوشیدنی، پوشاک
تکبر، بزرگ منشی
ظرف شراب،برای مثال بهای یاسمن و چکریم فرست امروز / که دوستیم دو بلخ شراب داد ایوار (سوزنی- مجمع الفرس - بلخ)
ظرف شراب،
لب مانند، کناره و لب چیزی
شیر حیوان ماده، شیر زن
پشم و موی پر پشت و درهم رفته
چرب زبان، زیرک، ماهر، نرم خویی
پشم و موی برهم نشسته و به هم چسبیده مانند یال شیر، نمد، نمدزین اسب
پسوند متصل به واژه که دلالت بر وفور چیزی در جایی می کند مثلاً سنگلاخ، دیولاخ، اهرمن لاخ، نمک لاخ
واحد شمارش چیز های باریک و دراز مثل مو، ترکه و شاخۀ درخت مثلاً چند لاخ مو، چند لاخ هیزم
واحد شمارش چیز های باریک و دراز مثل مو، ترکه و شاخۀ درخت مثلاً چند لاخ مو، چند لاخ هیزم
نوعی نی با گل های پرزدار که در آب می روید که در ساختن حصیر، پرده های حصیری و کارهای ساختمانی به کار می رود، لوئی
پختن
پارسی تازی گشته لا گشته لاخشه گونه ای آش آرد پسوند مکان است. باخر اسم پیوندد و گاه دال بر کثرت شی در محلی است: آتش لاخ اهرمن لاخ دیولاخ رود لاخ سنگلاخ کلوخ لاخ نمک لاخ هندولاخ
چغندر پخته
شیر، شیر حیوان ماده یا زن
نرم خوی، زیرک، چربزبان، زیرکانه زیرک ماهر حاذق، چرب زبان چرب سخن، ماهرانه زیرکانه: زخم کرد این گرگ و از عذر لبق آمده کانا ذهبنا نستبق. (مثنوی. نیک. 323: 2)
رایگان
پوست
پوشیدنی، پوشاک
پشم پشم گوسفند پشم شتر نمت نمد، خوی گیر زین، پشم نشسته پشم پشم به هم چسبیده پشم گوسفند و شتر: وین عمارت کردن گور و لحد نی بسنگ است و بچوب ونی لبد. (مثنوی نیک. 130: 3) نمد نمط: مور اسود بر سر لبد سیاه مور پنهان دانه پیدا پیش راه (مثنوی لغ)، نمدزین
درنگ کردن
پیچیدن دست کسی را، زدن بر سینه و تهیگاه
سر سینه، گلوگاه، سینه بند ستور پیش بند پالان، بر بند دوالی را گویند که یک سرش به سینه و سر دیگرش به تنگ سر سینه، دوال زیر شکم اسب که یک سرش بسینه بسته باشد و سر دیگرش به تنگ بربند
در آویختن کشتی گرفتن
آغوز نخستین شیر مادینه دام پس از زایش زهک هم آوای زرد شیر غلیظی که از حیوان نوزاییده در دو سه روز اول بدست آورند فله
آلودن، شکافتن، پوست کردن
پر گوشت: مرد
پر خوری
طرف برنده کارد و امثال آن، دم، لب
پر گوشتی
درختی از تیره گردو که دارای میوه ای کوچک است و در طرفین میوه دوباله خمیده قرار دارد. این درخت در اکثر جنگلهای شمال ایران میروید و در باغها و پارک ها بعنوان درخت زینتی نیز کشت میشود و در غالب جنگلهای نواحی معتدل و گرم فراوان است لرخ کوچی دله کوچی موتال متول مولول کهل سیاه کهل قرقره کوچ
آلودگی تباهیدگی، اندک بد خور بد خوراک