- لباس
- پوشاک، جامه، تن پوش، رخت
معنی لباس - جستجوی لغت در جدول جو
- لباس
- پوشاک، پوشش، بالاپوش، جامه
- لباس ((لِ))
- پوشاک، رخت، جامه
لباس بعد از عید: کنایه از چیز خوبی که چون دیرتر از وقت مناسب به دست آید دیگر به درد نخورد
- لباس
- پوشاک، تن پوش، جامه
- لباس
- Dress
- لباس
- vestido
- لباس
- Kleid
- لباس
- sukienka
- لباس
- платье
- لباس
- vestido
- لباس
- vestito
- لباس
- पोशाक
- لباس
- mavazi
- لباس
- ชุดเดรส
- لباس
- পোশাক
- لباس
- فستانٌ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جامه نهادن جامه پوشاندن
زن بد خوی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شیر بیشه، نام پسر عبدالمطلب عموی پیامبر (ص)، لقب برادر امام حسین علمدار شجاع صحرای کربلا
پروه (غنیمت)، شیر بیشه، بنده، ستمکار
شیر مکیدن، شیر نوشیدن
نمد مال، نمد فروش
شیر بیشه
عبوس، ترش رو، بداخم، اخمو
عبوس، ترش رو، بداخم، اخمو
لواش، نوعی نان بسیار نازک