جدول جو
جدول جو

معنی لایی - جستجوی لغت در جدول جو

لایی
در لاریجان و مازندران، مرتعی را برای چرای احشام اجاره کردن
لغت نامه دهخدا
لایی
منسوب به لای، حشو پارچه که میان ابره و آستر جامه از پنبه یا پشم یاموی یا پارچه قراردهند، نوعی بافته ابریشمین که در گجرات (هند) میبافتند و آن ساده یا رنگارنگ بود
فرهنگ لغت هوشیار
لایی
هر آنچه که لای چیزی بگذارند، پارچه ای که بین رویه و آستر لباس دوزند، مخفی، پوشیده
تصویری از لایی
تصویر لایی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لایه
تصویر لایه
(دخترانه)
پوشش، نام زنی در رمان باغ بلور
فرهنگ نامهای ایرانی
(مُلْ لا)
منسوب به ملا و شغل و پیشۀ ملا. (ناظم الاطباء). و رجوع به ملا شود، تدریس و تعلیم و مکتب داری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دلائی. نسبت است به دلایه که شهری است در سواحل بحر اندلس. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ملایی
تصویر ملایی
فر هیختگی ملا بودن با سواد بودن: (نیست ممکن که تو ملا ز پی ملایی سر انبانی دانش همه جانگشایی) (گل کشتی. توبا. 412)، آخوندی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است تلایی زرین و رنگ زر رنگ زرد زر گون منسوب به طلا زرین: انگشتر طلایی، برنگ طلا زرد براق: گیسوان طلایی، یکی از انواع رنگهای زرد و براق نوعی اکلیلی. برنگ طلا، زرد براق
فرهنگ لغت هوشیار
گله رمه، شتر یا اسبی که برای مدتی در مرتع رها شده باشد، یا گلایی صحرایی. آنکه راه و رسم زندگی را نداند بی تربیت. یا گلایی صحرایی بار آمدن، (بزرگ شدن) بدون تربیت و تعلیم مربی و معلم بزرگ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
((طَ))
منسوب به طلا، ساخته شده از طلا، دارای رنگ زرد، بسیار باشکوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
زرین
فرهنگ واژه فارسی سره
آخوندی، تحصیل کردگی، سواد، سوادداری
متضاد: بی سوادی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زری، زرین، زرین فام، زرینه، زریون
متضاد: سیمین، به رنگ طلا، پررونق، باشکوه، بسیاردلنشین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
ذهبيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
Gilded, Gold, Golden
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
doré
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
金の , 黄金の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
سنہری , سنہری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
সোনালী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
เคลือบทอง , สีทอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
ya dhahabu, dhahabu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
altın kaplama, altın
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
금박의 , 금색의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
镀金的 , 金色的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
מצופה זהב , זהוב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
berlapis emas, emas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
सुनहरी , सुनहरी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
dorado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
dorato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
dourado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
pozłacany, złoty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
позолочений , золотий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
vergoldet, golden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
позолоченный , золотой
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از طلایی
تصویر طلایی
verguld, gouden
دیکشنری فارسی به هلندی