جدول جو
جدول جو

معنی لاینی - جستجوی لغت در جدول جو

لاینی(یِ)
جامۀ کوتاهی را گویند که درویشان و فقیران پوشند. (برهان). جامۀ کوتاه تهی دستان. جامۀ پشمی خواه درویشان پوشند خواه غیر ایشان. (برهان). جامۀ پشمین که در وقت کار پوشند. مدرعه. جمّازه
لغت نامه دهخدا
لاینی
جامه کوتاهی که درویشان و فقیران پوشند: استاد بوعلی درویشی را دید لاینیی بر دوش گرفته پاره پاره
فرهنگ لغت هوشیار
لاینی((یِ))
جامه کوتاهی که درویشان و فقیران پوشند
تصویری از لاینی
تصویر لاینی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لانْیْ نْیْ)
آلکساندر گردن. سیاح و مسافر انگلیسی به افریقا. مولد ادمبورگ. (1794-1826 میلادی)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در نه هزارگزی شمال خاوری شاه آبادو چهارهزارگزی باختر شوسۀ شاه آباد به کرمانشاه. کوهستانی. سردسیر. دارای 485 تن سکنه. شیعه کردی و فارسی زبان. آب آن از چاه و چشمه. محصول آن غلات دیم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و اکثر در زمستان به ناحیۀ گرمسیر سرپل ذهاب میروند. این ده را لرینی دستکی نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نی ی)
منسوب به لان. بطنی از فزاره و او لانی بن عصم بن شمخ بن فزاره است. (الانساب سمعانی ورق 595)
لغت نامه دهخدا
منسوب به لان، نام کوهی از مضافات آذربایجان و تریاک لانی منسوب به آن است، (غیاث) (آنندراج)، رجوع به لان شود
لغت نامه دهخدا
(ءُ)
قصبۀ مرکز دهستان لاین، بخش کلات. شهرستان دره گز. واقع در 55 هزارگزی شمال باختری کبودگنبد. دره. معتدل. دارای 2074 تن سکنه. آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(ی)
نام رودی سرحدی به مغرب ایران. (جغرافیای غرب ایران ص 135)
لغت نامه دهخدا
در لاریجان و مازندران، مرتعی را برای چرای احشام اجاره کردن
لغت نامه دهخدا
(نْیْ)
شارل ژزف پرنس دو. ژنرال بلژیکی در خدمت اتریش، مولد بروکسل (1735-1814 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
برادر کوچک و برادرزاده. برادر کهتر. (دائره المعارف فارسی) (آنندراج) : بعد از اجتماع تمامت آقا و اینی و امراء باتفاق جمهور بر تخت نشست. (جامع التواریخ). هولاکوخان را به ایران زمین و ممالک که ذکر رفت نامزد کرد بکنکاج تمامت آقاو اینی مقرر فرمود. (جامع التواریخ رشیدی).
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نام کرسی بخش در سن ا مارن از ولایت ’مو’ دارای راه آهن و 7642 سکنه
لغت نامه دهخدا
(یِ)
مصطفی. از شعرای عثمانی درقرن نهم هجری، از مردم سیروز. وی پس از تحصیل علوم متداوله رهسپار مصر گردید و... بعد از مدتی اقامت به در سعادت رفت و مورد نظر و اعتماد سمیز علی پاشا صدراعظم وقت قرار گرفت و پس از چندگاهی که مرجع خاص و عام بود بر اثر حسادت و تهمت کسان پاشا به وطن بازگشت و به سال 973 هجری قمری بمرد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(یُ را)
مرکّب از: لا + یری، که بدیده درنیاید. نامشهود. پوشیده. نامرئی
لغت نامه دهخدا
(لُ بَ نا)
نام زنی است، نام دختر ابلیس، نام پسر ابلیس و از اینجاست که شیطان را ابولبینی نامند، نام اسب زفر خنیس بن حدّاء کلبی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
منسوب به لطین. لاطینی. رجوع به لاطین و لاطن و لاتین شود، از مردم لاطین: و هو ’بلوطی’ اسم لطینی. (ابن البیطار)
لغت نامه دهخدا
(لُ جَ)
منسوب به لجین به معنی سیم، سیمین، شیوه ای از خط: و این آلت (یعنی قلم) که یاد کرده بود سه گونه نهاده اند: یکی محرّف تمام و آن خط کز آن قلم آید آن را لجینی خوانند یعنی خط سیمین. (نوروزنامه ص 46)
لغت نامه دهخدا
(لِ یُ)
لژینر. رجوع به لژینر شود
لغت نامه دهخدا
برونتو، نام دانشمند و سیاستمدار فلورانسی، معاصر دانت، مولد حدود 1212 و وفات 1294 میلادی
لغت نامه دهخدا
منسوب به لاتین، لاطینی در اصل به معنی مربوط و منسوب به ناحیۀ قدیم لاتیوم یا به لاتینی ها، همچنین در مورد ملل یا کشورهایی مانند فرانسه، ایتالیا، اسپانیا که زبان و فرهنگ آنها از لاتینی ناشی است به کار می رود، در دوران جنگ های صلیبی به سکنۀ اروپای غربی، در مقابل یونانی ها، گفته می شد، ادبیات لاتینی محصول جمهوری و امپراطوری روم است، پس از سقوط رم زبان لاتینی زبان ادبی دنیای قرون وسطائی مغرب زمین باقی ماند تا آنکه زبان های رومیایی ناشی از آن و دیگر زبان های ملل اروپا جایگزین آن شد و بعد از رنسانس لاتینی نویسی به بعضی انتشارات مذهبی و علمی محدود ماند
لغت نامه دهخدا
منسوب به لاطین، لاتینی، رجوع به لاتینی شود
لغت نامه دهخدا
(یِ نی ی)
ابوطالب (سید...) فقیه و رجالی متبحر از دانشمندان امامی است که در خراسان نفوذ و مرجعیت داشت. تألیفات وی حاکی از کثرت اطلاعات او است و از آن جمله است: السبع السیاره. وی از شاگردان سید محمدباقر حجه الاسلام شفتی بوده و به سال 1290 هجری قمری یا 1300 هجری قمری درگذشته است. (ریحانه الادب ج 3 ص 278)
جنیدبن محمد بن علی امام فاضل متدین و صوفی لطیف ظریف نیکوروش و بسیار پرهیزکار بود. وی در اصفهان از ابومنصور محمد بن احمد بن علی بن سکرویه و گروهی دیگر روایت شنید. (الانساب سمعانی)
محمد بن محمد بن ابراهیم، در اصطلاح رجالی ملقب است به قایینی. (ریحانه الادب ج 3 ص 278). رجوع به محمد... شود
لغت نامه دهخدا
(یِ نی ی)
نسبت است به قاین. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
لاپونی. لاپونیه. نام شمالیترین منطقۀ اروپا در شمال شبه جزیره اسکاندیناوی
لغت نامه دهخدا
(یِ)
خیانت پیشگی، غداری. نادرستی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سیمین نکره ای منسوب به لجین سیمین نقره یی، نوعی از خطوط اسلامی: و این آلت (قلم) که یاد کرده بود سه گونه نهاده اند: یکی محرف تمام و آن خط کز آن قلم آید آنرا لجینی خوانند یعنی خط سیمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاتینی
تصویر لاتینی
منسوب به لاتین: از قوم لاتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاطینی
تصویر لاطینی
منسوب به لاتین: از قوم لاتین
فرهنگ لغت هوشیار
بی معنی پوچ: گفتار لایعنی را که بازاریان نیز از آن حذر نمایند بنیاد نهاده است. توضیح در تداول لا یعنی را بفتح یا و کسر نون هم تلفظ کنند
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته لاتینی لتینی زبان فرنگی منسوب به لطین لاتینی از مردم لاتین
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به لای، حشو پارچه که میان ابره و آستر جامه از پنبه یا پشم یاموی یا پارچه قراردهند، نوعی بافته ابریشمین که در گجرات (هند) میبافتند و آن ساده یا رنگارنگ بود
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی برادر کوچک، برادر زاده، مهزاد برادر کوچکتر. یا آقا و اینی. برادر بزرگتر و برادر کوچکتر، شاهزادگان و اشراف
فرهنگ لغت هوشیار
محدوده باریکی به عرض سه تا چهار متر در سطح سواره رو که دو طرف آن با خط کشی ممتد یا مقطع مشخص می شود و خودرو باید در آن حرکت کند، خط عبور (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لایی
تصویر لایی
هر آنچه که لای چیزی بگذارند، پارچه ای که بین رویه و آستر لباس دوزند، مخفی، پوشیده
فرهنگ فارسی معین