جدول جو
جدول جو

معنی لاینفک - جستجوی لغت در جدول جو

لاینفک
جدانشدنی، ناگشودنی، جدایی ناپذیر، چاره ناپذیر
تصویری از لاینفک
تصویر لاینفک
فرهنگ فارسی عمید
لاینفک
(یَ فَک ک)
مرکّب از: لا + ینفک، جدانشدنی. ممتنعالانفکاک. جدائی ناپذیر. لازم. لازم غیرمفارق: و دانایان و حکما و مورخان حضرت اعلی را جزو لاینفک اند. (رشیدی)،
- عضو لاینفک، عضو جدانشدنی. جزء لاینفک، جزء جدائی ناپذیر. عضو لاینفک چیزی بودن: لازم غیرمفارق آن بودن
لغت نامه دهخدا
لاینفک
جدا نمی شود، جدا نشدنی جدایی ناپذیر
تصویری از لاینفک
تصویر لاینفک
فرهنگ لغت هوشیار
لاینفک
((یَ فَ کّ))
جدانشدنی، جدایی ناپذیر
تصویری از لاینفک
تصویر لاینفک
فرهنگ فارسی معین
لاینفک
جدا نشدنی
تصویری از لاینفک
تصویر لاینفک
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لایغفر
تصویر لایغفر
نیامرزیدنی، نابخشودنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاینحل
تصویر لاینحل
حل نشدنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاینده
تصویر لاینده
ناله کننده، زوزه کشنده، هرزه گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لایدرک
تصویر لایدرک
غیر قابل درک، درک نشدنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لایناک
تصویر لایناک
پر گل و لای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاینفع
تصویر لاینفع
بی نفع، بی سود
فرهنگ فارسی عمید
(یُ فَ)
مرکّب از: لا + یغفر، نابخشودنی. نیامرزیدنی. که آمرزیده نتواند شد.
- ذنب لایغفر، گناه نابخشودنی. بزه غیر قابل بخشش
لغت نامه دهخدا
(یَ فا)
مرکّب از: لا + یخفی، (و...) پوشیده نباشد. پوشیده نماناد. مخفی نماناد
لغت نامه دهخدا
(یَ فَ)
مرکّب از: لا + ینفع، آنچه نفع نکند. بی سود. که سود ندارد
لغت نامه دهخدا
پرلای: حمئت البئر، لای ناک شد چاه، (منتهی الارب)،
- لای ناک شدن آب رود، گل آلود شدن آن
لغت نامه دهخدا
(یَ فَ صِ)
مرکّب از: لا + ینفصل، جدانشدنی. انفصال ناپذیر. جدائی ناپذیر. نابریدنی: عضو لاینفصل
لغت نامه دهخدا
(یَ فَ جِ)
مرکّب از: لا + ینفجر، که منفجر نشود
لغت نامه دهخدا
(یَ دَ / دِ)
هرزه گوینده، ناله کننده. (برهان) :
از پی این جیفه دوان تا به کی
چون سگ لاینده فغان تا به کی.
؟ (فرهنگ سروری ج 3 ص 1291).
- امثال:
سگ لاینده گیرنده نباشد
لغت نامه دهخدا
(یَ حَل ل)
مرکّب از: لا + ینحل، حل ناشدنی. گشوده ناشدنی. که نگشاید، چون مسئلتی غامض.
- عقدۀ لاینحل، گره ناگشودنی.
- معمای لاینحل، معمای حل ناشدنی و ناگشودنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از لاینفجر
تصویر لاینفجر
منفجر نمیشود، آنکه منفجر نشود
فرهنگ لغت هوشیار
گشوده نمی شود حل نمیگردد، ناگشودنی چاره ناپذیر. یا مساله لاینحل. مساله ناگشودنی. گشوده ناشدنی، حل ناشدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینده
تصویر لاینده
هرزه گوی، ناله کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لایخفی
تصویر لایخفی
پوشیده نباشد، پوشیده نماناد خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینفصل
تصویر لاینفصل
جدا نمی شود، آنکه منفجر ناپذیر نابریدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لای ناک
تصویر لای ناک
پرلای شدن گل آلود گردیدن: حمئت البئر لای ناک شد چاه
فرهنگ لغت هوشیار
بشخوده نمیشود، نابخشودنی نیامرزیدنی. یا ذنب لایغفر. گناه نابخشودنی بزه غیر قابل بخشش نابخشوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا ینفع
تصویر لا ینفع
سود ندارد نا سودمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینفع
تصویر لاینفع
سود نمی رساند، بی سود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا ینفک
تصویر لا ینفک
جدا نمی شود جفتگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لایدرک
تصویر لایدرک
درک نشدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینده
تصویر لاینده
((یَ دِ))
هرزه گوی، ناله کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاینحل
تصویر لاینحل
((یَ حَ))
حل ناشودنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لایغفر
تصویر لایغفر
((یُ فَ))
بخشوده نمی شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاینحل
تصویر لاینحل
ناگشودنی
فرهنگ واژه فارسی سره
حل نشدنی، ناگشودنی
متضاد: قابل حل
فرهنگ واژه مترادف متضاد