مرکّب از: لا + ینفک، جدانشدنی. ممتنعالانفکاک. جدائی ناپذیر. لازم. لازم غیرمفارق: و دانایان و حکما و مورخان حضرت اعلی را جزو لاینفک اند. (رشیدی)، - عضو لاینفک، عضو جدانشدنی. جزء لاینفک، جزء جدائی ناپذیر. عضو لاینفک چیزی بودن: لازم غیرمفارق آن بودن
مُرَکَّب اَز: لا + ینفک، جدانشدنی. ممتنعالانفکاک. جدائی ناپذیر. لازم. لازم غیرمفارق: و دانایان و حکما و مورخان حضرت اعلی را جزو لاینفک اند. (رشیدی)، - عضو لاینفک، عضو جدانشدنی. جزء لاینفک، جزء جدائی ناپذیر. عضو لاینفک چیزی بودن: لازم غیرمفارق آن بودن
هرزه گوینده، ناله کننده. (برهان) : از پی این جیفه دوان تا به کی چون سگ لاینده فغان تا به کی. ؟ (فرهنگ سروری ج 3 ص 1291). - امثال: سگ لاینده گیرنده نباشد
هرزه گوینده، ناله کننده. (برهان) : از پی این جیفه دوان تا به کی چون سگ لاینده فغان تا به کی. ؟ (فرهنگ سروری ج 3 ص 1291). - امثال: سگ لاینده گیرنده نباشد