جدول جو
جدول جو

معنی لاینفک - جستجوی لغت در جدول جو

لاینفک
جدا نشدنی
تصویری از لاینفک
تصویر لاینفک
فرهنگ واژه فارسی سره
لاینفک
جدانشدنی، ناگشودنی، جدایی ناپذیر، چاره ناپذیر
تصویری از لاینفک
تصویر لاینفک
فرهنگ فارسی عمید
لاینفک
جدا نمی شود، جدا نشدنی جدایی ناپذیر
تصویری از لاینفک
تصویر لاینفک
فرهنگ لغت هوشیار
لاینفک
((یَ فَ کّ))
جدانشدنی، جدایی ناپذیر
تصویری از لاینفک
تصویر لاینفک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لا ینفک
تصویر لا ینفک
جدا نمی شود جفتگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینفع
تصویر لاینفع
سود نمی رساند، بی سود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لایناک
تصویر لایناک
پر گل و لای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاینفع
تصویر لاینفع
بی نفع، بی سود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاینحل
تصویر لاینحل
ناگشودنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لایغفر
تصویر لایغفر
نیامرزیدنی، نابخشودنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لایدرک
تصویر لایدرک
غیر قابل درک، درک نشدنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاینده
تصویر لاینده
ناله کننده، زوزه کشنده، هرزه گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لا ینفع
تصویر لا ینفع
سود ندارد نا سودمند
فرهنگ لغت هوشیار
بشخوده نمیشود، نابخشودنی نیامرزیدنی. یا ذنب لایغفر. گناه نابخشودنی بزه غیر قابل بخشش نابخشوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لایدرک
تصویر لایدرک
درک نشدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لایخفی
تصویر لایخفی
پوشیده نباشد، پوشیده نماناد خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لای ناک
تصویر لای ناک
پرلای شدن گل آلود گردیدن: حمئت البئر لای ناک شد چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینفصل
تصویر لاینفصل
جدا نمی شود، آنکه منفجر ناپذیر نابریدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینفجر
تصویر لاینفجر
منفجر نمیشود، آنکه منفجر نشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینده
تصویر لاینده
هرزه گوی، ناله کننده
فرهنگ لغت هوشیار
گشوده نمی شود حل نمیگردد، ناگشودنی چاره ناپذیر. یا مساله لاینحل. مساله ناگشودنی. گشوده ناشدنی، حل ناشدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینده
تصویر لاینده
((یَ دِ))
هرزه گوی، ناله کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاینحل
تصویر لاینحل
((یَ حَ))
حل ناشودنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لایغفر
تصویر لایغفر
((یُ فَ))
بخشوده نمی شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاینحل
تصویر لاینحل
حل نشدنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایناک
تصویر ایناک
ندیم مقرب مصاحب، جمع ایناقان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اینفت
تصویر اینفت
آیفت، حاجت، نیاز، خواهش، درخواست، بهره، سود
فرهنگ فارسی عمید
جامه کوتاهی که درویشان و فقیران پوشند: استاد بوعلی درویشی را دید لاینیی بر دوش گرفته پاره پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینی
تصویر لاینی
((یِ))
جامه کوتاهی که درویشان و فقیران پوشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لینک
تصویر لینک
پیوند، دنبالک
فرهنگ واژه فارسی سره
اکنون، این زمان اکنون این زمان الحال، این است، این ها، (پس (ابوعلی بن سینا) گفت: مرا مردی می باید که غرفات و محلات گرگان را همه شناسد بیاوردند و گفتند: اینک خ) یا اینک اینک، برای تاکید آید همین دم الساعه، اشاره بنزدیک مقابل آنک آنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اینک
تصویر اینک
اشاره به نزدیک، این، این است
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، حالا، فعلاً، همیدون، عجالتاً، همینک، ایدر، بالفعل، کنون، الحال، الآن، نون، فی الحال، حالیا، ایدون، ایمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اینک
تصویر اینک
((نَ))
اکنون، الحال، این است ! این ها!
فرهنگ فارسی معین
محدوده باریکی به عرض سه تا چهار متر در سطح سواره رو که دو طرف آن با خط کشی ممتد یا مقطع مشخص می شود و خودرو باید در آن حرکت کند، خط عبور (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین