جدول جو
جدول جو

معنی لاکراتس - جستجوی لغت در جدول جو

لاکراتس(تِ)
نام سرداری از تب که در جنگهای اردشیر سوم در مصر شرکت داشت. توضیح آنکه چون اردشیر سوم به کارهای فینیقیه خاتمه داد و خواست که با سپاه خود و یونانیهای اجیر به مصر رود رسولان به شهرهای یونانی فرستاد و شهرهای عمده را تشویق کرد که در جنگ او با مصر شرکت جویند... تبی ها هزار نفر سنگین اسلحه به سرداری لاکراتس فرستادند. چون پادشاه مصر ساحل نیل از طرف عربستان را که مستحکم کرده بود از دست داد و به تصور اینکه اردشیر به جانب منفیس پایتخت مصر خواهد شتافت تصمیم کرد که به دفاع آن شهر پردازد، لاکراتس تبی در آن حال به طرف پلوز رفت تا آن را محاصره کند و ضمناً شعبه نیل را برگردانید و پس از آنکه زمین این شعبه خشک شد خاک ریزهائی ساخت و ماشینهای جنگی بر آنها استوار کرد تا در دیوارهای قلعه سوراخهائی ایجاد کند بدین وسیله قسمت بزرگ دیوار شهر خراب شد... در ابتدا یونانیهائی که در پلوز بلندی ها را اشغال کرده بودند سخت جنگیدند (یونانیهای اجیر مصر) ولی چون شنیدند که پادشاه مصر به طرف منفیس رفته از نرسیدن کمک مأیوس شده رسولانی به اردوی ایران برای مذاکره فرستادند. لاکراتس به آنها گفت قول میدهم اگر پلوز را تسلیم کنید آزاد باشید و با بارو بنۀ خود بی مانع به یونان برگردید. بر اثر این قرارداد ارگ شهر تسلیم شد. بعد از آن اردشیر با گواس خواجه را با عده ای از سپاهیان غیریونانی فرستاد تا شهر را تصرف کند و این عده اموال یونانیهای تسلیم شده را غارت کردند و لاکراتس چون از این نقض عهد آگاه شد به باگواس خواجه و سربازان او حمله کرد بعضی را کشت و مابقی را بپراکند. باگواس از رفتار لاکراتس شکایت به اردشیر برد، شاه گفت جزای سربازانی که نقض عهد کرده اند همین بوده است و فرمود اشخاصی را که مقصر بودندبه قتل رسانند. (ایران باستان ج 2 صص 1172- 1176)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فیرمیانوس لاکتان تیوس، نام عالم کلامی و مورخ عیسوی، مولد ایتالیا یا آفریقا حدود سال 225 یا 230 و وفات حدود سال 325 میلادی وی به دین نصارا درآمد و تاریخی مبالغه آمیز راجع به خشونتهای شاپور اول نسبت به والرین امپراطور روم که بدست ایرانیان اسیر شده بود نوشته است
لغت نامه دهخدا
محلی به جنوب عربستان نزدیک الرّیاض
لغت نامه دهخدا
نام کرسی بخش در ’اد’ از ولایت کارکاسن، دارای 945 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(رِ تِ)
ژاک دو. ادیب و رمان نویس فرانسوی و عضو آکادمی فرانسه. مولد کرماتن (سائن - ا - لوار) به سال 1888 م
پیر لوئی. وی را ’لاکرتل انه’ نیز گویند. ادیب و قاضی فرانسوی. مولد متز. (1751-1824م.)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
با کرس شدن ستور.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ کرس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). جمع واژۀ کرس، به معنی خانه های مردم مجتمع و فراهم آمده و درهم پیوسته. (آنندراج). و رجوع به کرس شود
لغت نامه دهخدا
(اُ کُ)
جمع واژۀ اکرکه خود جمع کره است مثل کرۀ عناصر و کرۀ افلاک. (آنندراج) (از غیاث اللغات). رجوع به اکر و کره شود
لغت نامه دهخدا
اکراس سیاه، از پرندگان
فرهنگ گویش مازندرانی