جدول جو
جدول جو

معنی لاکدم - جستجوی لغت در جدول جو

لاکدم
(کِ دِ)
اسحاق، نامی که در فلاندر به ژوئیف اران (یهودی سرگردان) داده شده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کِ)
شهری است در اقصای مغرب در سمت جنوب دریا در مقابل بلاد سودان ملوک ملثمین مغرب از این مکان بوده اند. (معجم البلدان) (قاموس الاعلام ترکی). و نیز رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نام قبیله ای است از بربر که در بلاد بین سودان و صحرا ساکنند. (نخبهالدهر دمشقی ص 238). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان میداود (سرگچ)، بخش جانکی گرمسیر، شهرستان اهواز، واقع در بیست هزارگزی خاوری باغ ملک، دارای 200 تن سکنه شیعه و فارسی زبان از طایفۀ ممینی، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مال رو و محصول غلات و برنج و انجیر و بلوط، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ولوپی، بخش سوادکوه شهرستان شاهی، واقع در 7 هزارگزی شمال آلاشت، کوهستانی سردسیر، بدانجا سکنۀ دائم نباشد و در تابستان از قراء نفت چال و بوزخانی دهستان لفور در حدود سیصد نفر برای تعلیف احشام خود و استفادۀ از هوای ییلاقی بدین ده آیند، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
درپی کننده جامه. (منتهی الارب). وصّال. پاره زننده، زننده، تپانچه زننده. (منتهی الأرب). ج، لدم
لغت نامه دهخدا
تصویری از لادم
تصویر لادم
زننده، سیلی زننده، پینه دوز
فرهنگ لغت هوشیار
نام محل و مرتعی نزدیک آلاشت
فرهنگ گویش مازندرانی