جدول جو
جدول جو

معنی لاکدشت - جستجوی لغت در جدول جو

لاکدشت
(دَ)
نام دیهی به فرح آباد مازندران. (مازندران و استراباد رابینو ص 120 بخش انگلیسی). دهی از دهستان اندرود بخش مرکزی شهرستان ساری. واقع در 35 هزارگزی جنوب خاوری ساری. کنار رود تجن. دامنه، معتدل، مرطوب و مالاریائی. داری 120 تن سکنۀشیعه، مازندرانی و فارسی زبان. آب آن از رود خانه تجن، محصول آنجا پنبه و غلات و برنج و صیفی. شغل زراعت و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اکدش
تصویر اکدش
(پسرانه)
دورگه، معشوق، محبوب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاکدخت
تصویر تاکدخت
(دخترانه)
مرکب از تاک (درخت انگور) + دخت (دختر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاکدخت
تصویر پاکدخت
(دخترانه)
دختر پاک و عفیف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لاک پشت
تصویر لاک پشت
حیوانی خزنده، تخم گذار و علف خوار که بدنش در یک پوشش استخوانی قرار دارد و فقط سر، دست ها، پاها و دمش از آن بیرون است و هرگاه احساس خطر کند دست و پای خود را به داخل آن می کشد و پنهان می شود، سنگ پشت، خشک پشت، کاسه پشت، کشف، کشتوک، کشو، باخه
لاک پشت دریایی: در علم زیست شناسی یک قسم لاک پشت گوشت خوار که در دریا زندگی می کند
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
باخه. اسم فارسی سلحفاه است. (فهرست مخزن الادویه). سوراخ پا. سولاخ پا. لاک. سنگپشت. کاسه پشت. کشتوک. کشف. کشو. شیلونه. خشک پشت. اولاکو (در دیلمان و گیلان). به هندی کچهوا گویند. (غیاث). چلچله (برهان، ذیل همین لغت). پوست لاک پشت دریائی یا صحرائی را رق گویند. (لغت محلی شوشتر، ذیل رق)
لغت نامه دهخدا
(یِ اِ)
دهی است از بخش خوان شهرستان گلپایگان واقع در 7000 گزی جنوب خاوری خوانسار و 6000 گزی خاور راه شوسۀ خوانسار به اصفهان نقطه ای است کوهستانی، سردسیر که 626 تن سکنه دارد، با آب قنات مشروب میشود و محصول آن غلات، تنباکو و لبنیات و شغل ساکنان آن زراعت و گله داری است. راه آن مالرو و دارای دبستان است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کِ دِ)
اسحاق، نامی که در فلاندر به ژوئیف اران (یهودی سرگردان) داده شده است
لغت نامه دهخدا
نام شهری از سومر در عهود قدیمه (حدود سه هزار سال قبل از میلاد) (ایران باستان ج 1 ص 115)
لغت نامه دهخدا
(کُ لَ)
دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند و در 7هزارگزی جنوب باختری بیرجند واقع است زمین آن جلگه و معتدل و تعداد سکنۀ آن 3 تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نِ دَ / دِ)
نکاشته، ناکاشته، کاشته ناشده، غیرمزروع، زراعت ناشده،
- ناکاشت گذاشتن زمین، نکاشتن آن را، غیرمزروع داشتن آن، (یادداشت مؤلف)، رجوع به ناکاشته شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
قلعه و شهری است از نواحی خانقین. (از معجم البلدان). قلعه و قریه ای باشد به نزدیکی خانقین. (مراصد الاطلاع). ولایتی است قریب پنجاه پاره دیه بود و در صحرایی واقع است که متصل میدان بزرگ است و علفزارهای در غایت خوب است و هوایی معتدل دارد و آبش از جبالی که در آن حدود است برمی خیزد. (نزهه القلوب، جزء 3 ص 108). امروز به ماهیدشت اشتهار دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماهیدشت شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نام دیهی به آذربایجان. (نزهه القلوب ص 79)
لغت نامه دهخدا
(کِ دیْوْ)
نام گنگ باری (مجمع الجزایری) در دریای عمان. دارای ده هزار تن سکنه. اصل این جزایر مرجانی است. (جانورشناسی عمومی ج 1 ص 227)
لغت نامه دهخدا
(تَ/ تِ)
لاکچه. لاخشه. لاکشه. لخشک. جون عمه. لطیفه. تتماج. لاخشته. نوعی رشته که لوزی برند و از آن آش پزند: لاکشته و رشته فرموده بود (سلطان مسعود) بیاوردند بسیار. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 222)
لغت نامه دهخدا
محلی به جنوب عربستان نزدیک الرّیاض
لغت نامه دهخدا
(کِ)
ج راکده. (ناظم الاطباء). رجوع به راکده و راکد شود
لغت نامه دهخدا
(کْلا / کِ رُ)
نام یکی از بخشهای شهرستان نوشهر است. این بخش در جنوب بخش چالوس و در منطقه کوهستانی واقع شده و محدود است از شمال به بخش چالوس و از خاور به دهستان کجور و از باختر به دهستان سه هزار و از جنوب به خطالرأس سلسلۀ اصلی جبال البرز از تخت سلیمان تا حدود گردنۀ کندوان. هوای این بخش به نسبت بلندی و پستی های آن مختلف و قسمت عمده آن سردسیر که تنها کنار رود خانه چالوس معتدل است. دو رود خانه مهم چالوس و سردآبرود که اولی از کندوان و دومی از تخت سلیمان سرچشمه میگیرد در این ناحیه جاری است. و قسمت عمده قرای آن از چشمه سارهای کوهستانی مشروب می شوند و محصول عمده آن غلات دیمی، لبنیات، چوب و ذغال است. این بخش از سه دهستان کلاردشت و بیرون بشم و کوهستان تشکیل شده و داری 78 آبادی است و در حدود 20 هزار تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به سفرنامۀ مازندران رابینو و ترجمه آن ص 50، 148 و تاریخ مغول اقبال ص 311- 313 شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
همان زرتشت است که زردشت باشد. (برهان قاطع). بجای نام زرتشت آمده است. (لغات شاهنامه تألیف دکتر شفق ص 152) :
اگر شاه باشم و گر زاردشت
نهالین ز خاکست و بالین ز خشت.
فردوسی.
رجوع به زارتشت و زرتشت و زاردهشت و مزدیسنا و تأثیر آن در ادب پارسی ص 62 شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
درستکار. با صحّت عمل. مقابل ناپاکدست:
نبیرۀ جهاندار هوشنگ هست
همان راد و بینادل و پاکدست.
فردوسی.
گشاده زبان و دل و پاکدست
پرستندۀ شاه و یزدان پرست.
فردوسی.
سر بسر دعویست مرد امر و معنی دار کو
تیزبینی پاکدستی رهبری غمخوار کو.
سنائی
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ دَ)
دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد جزء شهر کنار خیابان کوه سنگی. جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 430 تن شیعه اند و به فارسی سخن میگویند. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن بنشن و شغل مردم زراعت، مالداری و قالیچه بافی است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 72000گزی شمال ضیأآباد. معتدل و دارای 78 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه سار، محصول آنجا غلات و لوبیا و نخود، شغل اهالی زراعت و قالی بافی و راه آن مالروست و سکنه از طایفۀ غیاثوند هستند. زمستان بحدود توت چال رودبار الموت میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ)
مرتع مهمی است که فقط در تابستان عده ای از گله داران سیاهکل برای تعلیف گله های خود به آن محل میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی است جزء بخش حومه شهرستان دماوند واقع در 6هزارگزی جنوب دماوند و متصل به راه شوسۀ تهران به مازندران. محلی است کوهستانی و سردسیر و 150 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رود خانه تاررود تأمین میشود. محصول آن غلات، سیب زمینی، لوبیا، بنشن، عسل. شغل اهالی زراعت و گله داری است. سر راه شوسه واقع است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
جانوری از رده خزندگان که سر دسته خاصی بنام خود وی در این رده میباشد. صنف مشخص این خزنده وجود و نمو بسیار غلاف یا لاک است که برای حفاظت اعضا بکار میرود. این لاک از دو قسمت ساخته شده: یکی قسمت پشتی یا دوسی یر و دیگر قسمت شکمی یا پلاسترون. این دو قسمت ممکنست کاملا از هم جدا و یا برعکس بهم چسبیده باشند و در این صورت فقط بین آنها سوراخهایی جهت خارج شدن پاها و سرو دم باقی میماند. لاک در لاک پشتان از دو طبقه بوجود آمده: یکی قسمت درمی که عبارت از صفحات استخوانی بوسیله مفاصل دندانه داری (مثل استخوانهای جمجمه) بیکدیگر مفصل و کاملا ملصق شده اند و دیگر صفحات شاخی است که از نمو بسیار طبقه شاخی اپیدرم ناشی شده است. در تشکیل قسمت پشتی قسمتی از اسکلت داخلی یعنی تیره پشت نیز شرکت میکند ولی در ساختمان پلاسترون اسکلت داخلی دخالتی ندارد. لاک پشتان برحسب محیط زیستی بچهار دسته تقسیم میشوند: لاک پشتان رودخانه یی که در رودهای بزرگ نواحی گرم آسیا و افریقا و آمریکا میزیند و گوشتخوارند و مخصوصا از تخم و بچه های تمساحان تغذیه میکنند. این لاک پشتان بطور ناقص استخوانی میباشند و بین قطعات استخوانی لاک آنها فضاهای آزادی وجود دارد، بی لاکان که لاک در آنها از چند صد قطعه استخوان کوچک بوجود آمده وبطور ناقص رشد کرده اند وقسمت پشتی لاک به تیره پشت نیز متصل نمیباشد. این دسته از لاک پشتان بسیار عظیمالجثه میباشند و ممکنست تا 2 متر طول پیدا کنند و تا 500 کیلوگرم نیزوزنشان برسد، لاک پشتان دریایی که در اقیانوسهای بزرگ میزیند و تا 600 یا 700 کیلوگرم ممکنست وزن پیدا کنند. بین انگشتان این دسته از لاک پشتان را پرده ای پوشانده که جهت سهولت شنا میباشد. سر و دستها و پاها در لاک پشتان مذکور زیاد داخل و خارج نمیشود، لاک پشتان خاکی که ساختمان لاک آنها کامل است وپاها بچنگال ختم میشوند. این دسته از لاک پشتان در ایران هم فراوانند سنگپشت کاسه پشت سلحفات یا لاک پشتان، جمع لاک پشت راسته ای از خزندگان که برای حفاظت اعضا دارای لاک میباشند و بعلاوه یک منقار شاخی شبیه پرندگان آرواره های آنها را میپوشاند و فاقد دندانند سنگ پشتان. حیوانی که بدنش در یک کاسه استخوانی قرار دارد و فقط سر و دستها و پاهایش از آن بیرون است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکدست
تصویر پاکدست
با صحت عمل، درستکار
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی رشته که آنرا لوزی برند، آشی که از رشته مذکور پزند تتماج توتماج
فرهنگ لغت هوشیار
انسان یا جانوری که از دو نژاد باشد دورگه دو تخته، دو چیز که با هم مخلوط ممزوج شده باشند، محبوب مطلوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاک پشت
تصویر لاک پشت
((کْ پُ))
سنگ پشت، جانوری از رده خزندگان که سردسته خاصی به نام خود وی (لاک پشت) در این رده می باشد. صفت مشخص این خزنده وجود و نمو بسیار غلاف یا لاک است که برای حفاظت اعضا به کار می رود و دارای بخش پشتی و شکمی است و برحسب محیط زیستی به چهار دسته تقس
فرهنگ فارسی معین
سنگ پشت، کاسه پشت، لاخه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خواب لاک پشت: ۱-یک زندگی طولانی و موفق ۲- یک فرصت مناسب برای پیشرفت ظاهر میشود
خوراک لاک پشت: ثروت و نفوذ
لاک پشت دریائی: دشمنان پنهان شده اند
به یک لاک پشت خیره می شوید: شانس و خوشبختی
لاک پشت می خرید: یکنفر عاشق شما خواهد شد
یک لاک پشت را می کشید: یک دوره خوب در زندگی شما شروع می شود.
- کتاب سرزمین رویاها
لاک پشت: شادیهای پنهان - لوک اویتنهاو
اگر در خواب بیند لاک پشت داشت یا در خانه آمد، دلیل است او را با زاهدی صحبت افتد. اگر بیند گوشت لاک پشت خورد، دلیل است به قدر آن علم آموزد - محمد بن سیرین
لاک پشت زن یا مردی است پیر و کهن سال. پر حوصله و بسیار موقر و سنگین، صبور و آرام که پند می دهد و خیر و صلاح انسان ها را می خواهد. اگر در خواب ببینید که لاک پشتی دارید که مربوط به شماست، مثلا در باغ یا ملک شما زندگی می کند نشان آن است که به صبر و حوصله نیاز دارید. ضمیر و درونتان شما را به صبر و حوصله و بردباری دعوت می کند و این دعوت را با نشان دادن لاک پشت به شما می رساند. همین طور ممکن است پیری کهن سال و با تجربه در مسیر قرار بگیردکه همین دعوت را بکندو شما را پند بدهد و راهنمائی کند. اگر در خواب ببینید بر لاک پشتی نشسته اید به یک سفر دور می روید یا در دریا مسافرت خواهید کرد که این سفر شما بسیار طولانی خواهد بود. اگر در خواب ببینید گوشت لاک پشت می خورید عمرتان طولانی خواهد بود یا میراثی به شما می رسد که صاحب آن پول و ثروت در دیاری بعید می زیسته و اکنون هم آن مرده ریگ در فاصله ای دور قرار دارد. منوچهر مطیعی تهرانی
۱ـ دیدن لاک پشت در خواب، علامت آن است که واقعه ای باعث می گردد شرایط کار شما بهبود یابد.
۲ـ خوردن سوپ لاک پشت در خواب، علامت آن است که از اتحادی مصالحه آمیز خرسند خواهید شد. .
دیدن لاک پشت در خواب برسه وجه است. اول: مردی عالم. دوم: مردی زاهد. سوم: مردی صناع..
فرهنگ جامع تعبیر خواب
از توابع سه هزار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در شهرستان قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع اندرود ساری، از توابع گیل خواران قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
لاک پشت
فرهنگ گویش مازندرانی