جدول جو
جدول جو

معنی لاکبر - جستجوی لغت در جدول جو

لاکبر
آستون
تصویری از لاکبر
تصویر لاکبر
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اکبر
تصویر اکبر
(پسرانه)
بزرگ تر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اکبر
تصویر اکبر
بزرگ تر، بزرگسال تر
فرهنگ فارسی عمید
(شِ ئُلْ اَ بَ)
الناشیٔ الاکبر، عبداﷲ بن محمد بن شرشر الناشی، مکنی به ابوالعباس و معروف به ابن شرشر. رجوع به عبداﷲ بن محمد ناشی و رجوع به الانساب سمعانی و الاعلام زرکلی و اعیان الشیعه ذیل حرف ن شود
لغت نامه دهخدا
نام نوعی ماهی
لغت نامه دهخدا
(زُ بَ دُلْ اَ بَ)
یک رشته از بطن زبید (از قبیلۀ مذحج) را زبید الاکبر گویند، بنام زبید اکبر، بزرگ این سلسله که نام او منبه الاکبر است. (از تاج العروس). قلقشندی آرد: زبید اکبر بطنی از بطون زبید است و آنان زبید حجازند. در مسالک الابصار آمده: خسارات حاجیان مصری از صفراء تا جحفه و رابعبر عهدۀ زبید اکبر بود. (از صبح الاعشی قلقشندی ج 1ص 327). و صاحب نهایه الارب آرد: بنی زبید بطنی است از سعد العشیره از بطن قحطان. و آنرا زبید اکبر، و زبید حجاز گویند. حلفاء زبید اکبر آل ربیعۀ شام میباشند. (از نهایه الارب ص 268). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(زُ بَ دُلْ اَ بَ)
منبه الاکبربن صعب بن سعد العشیره بن مالک، بزرگ سلسلۀ زبید الاکبر و نیای زبید الاصغر است. زبید الاکبر و زبید الاصغر از رشته های زبید بطنی از مذحج میباشند. (از تاج العروس). و سمعانی آرد: منبه بن صعب را زبید الاکبر گویند و قبیلۀ زبید را بنام او زبید اکبر خوانند، زبید اصغر از شاخه های این قبیله است. (از انساب). قلقشندی آرد: زبید اکبر منبه بن صعب بن سعد العشیره است ولی در عبر (تاریخ ابن خلدون) است که زبید فرزند صلبی سعد العشیره است. فرزندان وی ربیعه و حارث اند. (از نهایه الارب ص 165) (از معجم قبایل العرب عمر رضاکحاله). رجوع به نهایه الارب نویری ج 2 ص 301 شود
لغت نامه دهخدا
(ذَ نَ بُدْ دُبْ بِلْ اَ بَ)
جزئی است از دم دب ّ اکبر از صور فلکی
لغت نامه دهخدا
(نُلْ اَ بَ)
مجوسیت. المجوسیه، یقال لهاالدین الاکبر و المله العظمی. (ملل و نحل شهرستانی)
لغت نامه دهخدا
سن بنویی، مولد آمت، (پادکاله)، (1783-1748) ذکران وی 16 آوریل است
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ)
بزرگتر. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 18). بزرگتر. ج، اکابر، اکبرون. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). بزرگتر. (ناظم الاطباء). بزرگتر. مؤنث: کبری ̍. (از آنندراج). خلاف ارذل. ج، اکبرون، اکابر. (مهذب الاسماء). بزرگ. مهتر. مهین. کلان تر: اکبر اولاد، بزرگترین فرزندان. (یادداشت مؤلف). بزرگوار. (السامی فی الاسامی) :
قول این و آن درین ناید به کار
قول قول کردگار اکبر است.
ناصرخسرو.
اکبر و اعظم خدای عالم و آدم
صورت خوب آفرید و سیرت زیبا.
سعدی.
- اﷲ اکبر، کلمه مبارکۀ تکبیر، یعنی خدا بزرگتر است از هر چیزی. (ناظم الاطباء).
- عالم اکبر، دنیای عظیم. جهان بزرگ. (فرهنگ فارسی معین) :
پس بصورت عالم اصغر تویی
پس به معنی عالم اکبر تویی.
مولوی (از فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ)
اکبر. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). چیزی است شیرین مانند خبیص خشک که زنبور عسل آرد. (از منتهی الارب) (آنندراج). اکبر. عکبر. (یادداشت مؤلف). و رجوع به اکبر و اکبیر شود
لغت نامه دهخدا
(نُلْ اَ بَ)
لقبی است که فرهنگ نویسان و مورخان اسلامی به ساسان بن بهمن (ساسان نخست) داده اند. رجوع به تاج العروس و شرح قاموس در مادۀ ’س وس’ و سبک شناسی ج 1 ص 134 و نیز رجوع به ساسان بن بهمن در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ بِ)
اکبر. چیزی مانند خبیص خشک که زنبور عسل آرد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). چیز شیرینی است. (منتهی الارب). و رجوع به اکبیر شود
لغت نامه دهخدا
(ثَ لَ نِلْ اَ بَ)
نام یکی از ملوک حمیر
لغت نامه دهخدا
(شَ نِلْ اَ بَ)
لقب ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بخاری. (مؤلف صحیح بخاری) ، لقب حافظ ابوالحسین مسلم بن حجاج بن قشیری نیشابوری (مؤلف صحیح مسلم). (از دائره المعارف اسلامی)
لغت نامه دهخدا
(دِلْ بَ)
رودی است در مدینه. (نخبهالدهر دمشقی ص 210)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
آن ترزمارکیزدو. نویسندۀ کتبی در امر تعلیم و تربیت. مولد پاریس. (1647-1733 میلادی). خانه وی محفل مشهور ادبی بود
ژان. وکیل پارلمان انگلیسی و ماژور ژنرال و لیوتنان کرمول. وی سرانجام علیه پارلمان قیام کرد. (1619-1683م.)
ژان هانری. فیلسوف وریاضی دان فرانسوی. مولد مول هوز. (1777-1728 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(سَ بَلْ اَ بَ)
نام یکی از دو طایفۀ حمیری که نسبت ملک الحارث الرایش به او میرسد و میان رایش تا حمیر بن سبا الاکبرپانزده پدر باشد. (مجمل التواریخ و القصص ص 154)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جهاد الاکبر
تصویر جهاد الاکبر
جهاد اکبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموس الاکبر
تصویر ناموس الاکبر
ناموس اکبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلب الاکبر
تصویر کلب الاکبر
کلانسگ از چهره های سپهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالم الاکبر
تصویر عالم الاکبر
جهان بزرگتر عالم اکبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لانبر
تصویر لانبر
فرانسوی جولاهه دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکبر
تصویر اکبر
بزرگتر، مهتر، مهین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکبر
تصویر اکبر
((اَ بَ))
بزرگتر، پیرتر، جمع اکابر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکبر
تصویر اکبر
بزرگتر
فرهنگ واژه فارسی سره