- لاچی
- هل، درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، شوشمیر، خیربوا، هال، هیل، قاقله
معنی لاچی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترکی شاهین از مرغان شکاری، نامی برای مردان شاهین شکاری، نامی از نامهای مردان
شاهین شکاری، نامی از نام های مردان
سفید سپید بیاض
ساخته شده درشهرچاچ: کمان چاچی چاچی کمان، از مردم شهر چاچی. یا چاچی کمان کمان چاچی. کمان ساخته شده در شهر چاچ، کمان بسیار خوب
مشغول لهو و لعب، بازی کننده، کنایه از غافل
از مردم چاچ، تهیه شده در چاچ مثلاً کمان چاچی
کاشی، ویژگی هر نوع ظرف پخته شده و لعاب دار، آجر یا خشت لعاب دار و پخته شده
نوعی حلوای رقیق که با آرد و روغن و شکر و زعفران تهیه می شود
نوعی حلوای رقیق که با آرد و روغن و شکر و زعفران تهیه می شود
به شکل «ل»
در علم زیست شناسی استخوان لامی، استخوانی به شکل «ل» که در ناحیۀ گردن در بالای حنجره قرار دارد
صمغی زرد رنگ و خوشبو که از درختی در هندوستان گرفته می شود
در علم زیست شناسی استخوان لامی، استخوانی به شکل «ل» که در ناحیۀ گردن در بالای حنجره قرار دارد
صمغی زرد رنگ و خوشبو که از درختی در هندوستان گرفته می شود
خوراکی که از آرد و روغن و شکر و زعفران درست شود
فرانسوی کلافه آنکه عادت به لاس زدن دارد آنکه از ملاعبه خوشش آید: نبرد خاک از براش خبر لاسی و شیویی واهل ددر. (دهخدا. مجموعه اشعار. 68)
نکوهنده
تهیدستی سخت فقر افلاس
فرانسوی سنگ لاجورد
آنکه خودستایی کند: آمد اندر انجمن آن طفل خرد آبروی مرد لافی را ببرد. (مثنوی نیک. 43: 3)
بز دل
انگبین
لامی در فارسی بر گرفته از واژه اندلسی سگز غندرون
لال بودن گنگی بی زبانی، جمع لولو مرواریدها: چنانکه در کتاب محکم و کلام قدیم لالی این سه اسم متعالی را در یک سلک نظم قرار داده است... گنگی، بی زبانی، گفتن نتوانستن
آکجوی خرده گیر منسوب به لاک ساخته از لاک، برنگ لاله. توضیح نوعی قرمز روشن که از مهمترین رنگهای قالی ایران است. این رنگ از روناس قرمزدانه و احیانا نباتات دیگر بدست میاید. در هندوستان رنگ لاکی را از نوعی صمغ بدست آورند باین ترتیب که حشره ای زیر پوست درخت انجیر هندی زندگی میکند که لعابی از خودترشح مینماید. لعاب مزبور بصورت صمغ بر درخت می چسبد. از همین لعاب است که لاک میسازند و رنگ لاکی را هم میگیرند. یا ترمه لاکی. قسمی ترمه سرخ روشن
بازیگر بازیگوش بازی کننده بازیگر لاعب جمع لواهی: موحد الهی بودنه لاهی
منسوب به لای، حشو پارچه که میان ابره و آستر جامه از پنبه یا پشم یاموی یا پارچه قراردهند، نوعی بافته ابریشمین که در گجرات (هند) میبافتند و آن ساده یا رنگارنگ بود
منسوب به لای، حشو پارچه که میان ابره و آستر جامه از پنبه یا پشم یاموی یا پارچه قراردهند، نوعی بافته ابریشمین که در گجرات (هند) میبافتند و آن ساده یا رنگارنگ بود
احولی دوبینی
سفید
غذایی شبیه حلوا که از شکر و آرد و روغن درست کنند
نامرغوب، جنده، فاحشه
سرسرای بزرگ ورودی، تالار ورودی هتل و مهمان خانه (واژه فرهنگستان)، گروه یا جریانی که تلاش می کنند بر هیئت حاکمه یا بر کسانی در جهت منافع یا آرمان خود اثر بگذارد
هر آنچه که لای چیزی بگذارند، پارچه ای که بین رویه و آستر لباس دوزند، مخفی، پوشیده
دارای رنگ سرخ
لوچ بودن
سفید، سپید
ناچیز، بی مقدار