جمع واژۀ لؤلؤ. (منتهی الارب) : آورد لاّلی به جوال و بعبایه از ساحل دریا چو حمالان به کتف سار. منوچهری. گهی لاّلی پاشد همی ّ و گه کافور گهی حواصل پوشد همی و گه سنجاب. مسعودسعد. بر گل سرخ از نم اوفتاده لاّلی همچو عرق بر عذار شاهد غضبان. سعدی. نظم مدیح او نه به اندازۀ من است لیکن رواست نظم لاّلی به ریسمان. سعدی. و چهار اسب با زین و لگام از طلا و مکلّل به جواهر و لاّلی و چهار شمشیر با کمر زرین کیخسرو به بیژن بخشید. (تاریخ قم ص 80)
جَمعِ واژۀ لؤلؤ. (منتهی الارب) : آورد لاَّلی به جوال و بعبایه از ساحل دریا چو حمالان به کتف سار. منوچهری. گهی لاَّلی پاشد همی ّ و گه کافور گهی حواصل پوشد همی و گه سنجاب. مسعودسعد. بر گل سرخ از نم اوفتاده لاَّلی همچو عرق بر عذار شاهد غضبان. سعدی. نظم مدیح او نه به اندازۀ من است لیکن رواست نظم لاَّلی به ریسمان. سعدی. و چهار اسب با زین و لگام از طلا و مکلّل به جواهر و لاَّلی و چهار شمشیر با کمر زرین کیخسرو به بیژن بخشید. (تاریخ قم ص 80)
از شعرا و قضات عثمانی در قرن دهم هجری از سنجاق ساروخان. وی از محضر درس کمال پاشازادۀ مشهور استفاده کرده است. این مقطع او راست: خیال خرده فکرایت وصف دنداننده دلدارک لاّلی تا که نظمک او له در و گوهر مکنون. (قاموس الاعلام ترکی)
از شعرا و قضات عثمانی در قرن دهم هجری از سنجاق ساروخان. وی از محضر درس کمال پاشازادۀ مشهور استفاده کرده است. این مقطع او راست: خیال خرده فکرایت وصف دنداننده دلدارک لاَّلی تا که نظمک او له در و گوهر مکنون. (قاموس الاعلام ترکی)