جدول جو
جدول جو

معنی لاَّمت - جستجوی لغت در جدول جو

لاَّمت(لَ مَ)
رجوع شود به لئامت
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
فرزند ناکس آوردن.
لغت نامه دهخدا
(لَ)
جمع واژۀ لؤلؤ. (منتهی الارب) :
آورد لاّلی به جوال و بعبایه
از ساحل دریا چو حمالان به کتف سار.
منوچهری.
گهی لاّلی پاشد همی ّ و گه کافور
گهی حواصل پوشد همی و گه سنجاب.
مسعودسعد.
بر گل سرخ از نم اوفتاده لاّلی
همچو عرق بر عذار شاهد غضبان.
سعدی.
نظم مدیح او نه به اندازۀ من است
لیکن رواست نظم لاّلی به ریسمان.
سعدی.
و چهار اسب با زین و لگام از طلا و مکلّل به جواهر و لاّلی و چهار شمشیر با کمر زرین کیخسرو به بیژن بخشید. (تاریخ قم ص 80)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
از شعرا و قضات عثمانی در قرن دهم هجری از سنجاق ساروخان. وی از محضر درس کمال پاشازادۀ مشهور استفاده کرده است. این مقطع او راست:
خیال خرده فکرایت وصف دنداننده دلدارک
لاّلی تا که نظمک او له در و گوهر مکنون.
(قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
از ’ل ء م’، آنکه عذر ناکسان خواهد. ملأم. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملأم شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
مؤنث لأی ̍ (ل آ) . (منتهی الارب). رجوع به لأی ̍ (ل آ) شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
تئودر دو. عضو مجلس مقننه و از مهاجرین زمان انقلاب. مولد پاریس (1854- 1756)
ژان کنتس دو. نام زنی فتنه جوی. مولد فن تت (اب) (1756-1791 میلادی)
لغت نامه دهخدا