جدول جو
جدول جو

معنی لاهیر - جستجوی لغت در جدول جو

لاهیر
اتین دو وینیل، کاپیتان فرانسوی، مولد وینیل در حدود 1390 و وفات 1444م، وی در محاصرۀ ارلئان با ژاندارک دستیاری داشت وهم بر آن قصد بود که وی را از زندان روئن برباید
لغت نامه دهخدا
لاهیر
لرن دو، نقاش و گراورساز فرانسوی، مولد پاریس (1656 - 1606)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاهی
تصویر لاهی
مشغول لهو و لعب، بازی کننده، کنایه از غافل
فرهنگ فارسی عمید
(ضَ)
مرکّب از: لا + ضمیر، به معنی باکی نیست و ضرری نیست. لاضیر علیکم، ای لاضرر فی تأخیر الصلوه بالنّوم. (منتهی الارب) : قالوالاضیر انا الی ربنا منقلبون. (قرآن 50/26) ، (یعنی باکی نیست و پروا نداریم که نزد پروردگار خود بازگشت خواهیم کرد. و این جواب سحره است که به فرعون گفته اندچون گفت شما را دست و پا میبرم و بدرخت می آویزم)،
نعرۀ لاضیر بشنید آسمان
چرخ گوئی شد پی آن صولجان.
مولوی.
نعرۀ لاضیر بر گردون رسید
هین ببر چون جان ز جان کندن رهید.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(وَرْ رَ تَ)
نه دیگری:اوست و لاغیر. این است و لاغیر، اوست و نه جز او. استعانت ما از تست بس و لاغیر. که هریک از باد غرور دم انا و لاغیری میزند. (رشیدی). من بودم و او و لاغیر
لغت نامه دهخدا
(یَ)
تأنیث لاهی. قوله تعالی: لاهیه قلوبهم (قرآن 3/21) ، ای ساهیه غافله مشغوله بالباطل عن الحق و تذکره
لغت نامه دهخدا
محلی بشمال سیردان
لغت نامه دهخدا
نام شهری به هندوستان، کرسی پنجاب، دارای ششصد و هفتاد و دو هزارتن سکنه، اقامتگاه قدیم سلاطین مغول، آن را دارالسطنه گفته اند و نبات لاهوری از آنجاست، للاوهور، لاهنور
لغت نامه دهخدا
(لُ هََ)
نام موضعی به دیلارستاق لاریجان مازندران. (سفرنامۀ رابینو بخش انگلیسی ص 115)
لغت نامه دهخدا
غافل شونده، (منتخب اللغات)، لاعب، بازی کننده، بازیگر، (دهار) : لاهی الهی را درک نتواند کرد، (از کشف المحجوب)، موحد الهی بود نه لاهی، (از کشف المحجوب)،
پرهیز کن از لهو از آنکه هرگز
سرمایه نکرده ست هیچ لاهی،
ناصرخسرو،
کی کند جلوه عز اللهی
قدس لاهوت بر دل لاهی،
جوینی
لغت نامه دهخدا
نوعی از صورت کشتی که بدان از دریا عبور کنند و این لفظ هندی است، (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جاهیر
تصویر جاهیر
جمع جمهور. توده ها گروه ها، جمهوریها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاهیه
تصویر لاهیه
مونث لاهی بنگرید به لاهی مونث لاهی جمع لواهی
فرهنگ لغت هوشیار
بازیگر بازیگوش بازی کننده بازیگر لاعب جمع لواهی: موحد الهی بودنه لاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاغیر
تصویر لاغیر
((غَ یْ))
نه دیگری، نه چیز دیگر
فرهنگ فارسی معین
تنها، فقط، منحصراً
فرهنگ واژه مترادف متضاد