جدول جو
جدول جو

معنی لاهیجان - جستجوی لغت در جدول جو

لاهیجان
شهرستان لاهیجان نام شهرستانی از شهرستانهای هفتگانه استان یکم، گیلان، محدود از شمال به دریای خزر از خاور به شهرستان شهسوار و از باختر به شهرستان رشت و از جنوب به شهرستان قزوین (خطالرأس سلسلۀ جبال البرز)، طول آن از شمال به جنوب 44 و عرض آن 25 هزار گز است،
آب و هوا - قسمت جلگۀ این شهرستان که در ساحل دریا واقع گردیده مانند سایر نواحی گیلان معتدل و مرطوب است، قسمتهای کوهستانی سردسیر و خوش آب و هواست و ییلاق قراء جلگه محسوب میگردد،
ارتفاعات - سلسلۀ جبال البرز در جنوب شهرستان در دو رشته مشخص دیده میشود رشتۀ اوّل که همه جا از ساحل مشاهده میشود نقاط مرتفع و قلل معظم آن بواسطۀ برودت زیاد عاری از اشجار است، این رشته از قلۀ رفیع ورنک که در خاور سفیدرود بین دیلمان و سیاکل و رحمت آباد واقع است منشعب میگردد جهت آن خاور به باختری بوده در جنوب بالا اشکور به خشچال منتهی میشود این رشته در محلی بنام سی پل بوسیلۀ رود خانه پلرود شکافته شده است، رشتۀ دوم موازی با رشتۀ اول از قله ورنک منشعب و در جهت جنوب خاوری ممتد و در جنوب بالا اشکور به قلۀ خشچال منتهی میگردد، خط الرأس این رشته حد طبیعی رودبار الموت قزوین با دهستانهای سمام واشکورات این شهرستان است، مرتفعترین قلل رشتۀ اوّل قلۀ ورنک به ارتفاع 3500 گز - ناتشکوه 3000 گز سمام کوه 3250 گز و در رشتۀ دوم گواته کل بارتفاع 3350 گز، خشچال بارتفاع 3600 گز است، دهستانهای دیلمان، سمام اشکورات بین دو رشتۀ فوق الذکر واقع شده اند،
رودخانه، رودخانه های مهم شهرستان بشرح زیر است:
1 - پلرود (پیله رود یا بزرگ رود) سرچشمۀ آن ارتفاعات بالا اشکور بوده پس از پیوستن با چندین رود کوهستانی مانند تلیکان رود، کاکرود و غیره در محلی بنام سی پل با رود خانه چاک رود که سرچشمه آن از ارتفاعات دیلمان و دره های شاهی جان و لسبو است یکی میشود و درجهت شمال جاری و در محلی معروف به طول لات از کوهستان خارج و بوسیلۀ انهار از خاور تا حدود کلاچای و از باختر تا حومه لنگرود برده میشود و بمصرف برنج کاری میرسد،
2 - نهرهای حشمت رود، کیاجوب و نهر چهارده که از رود خانه سفید رود منشعب میشوند قراء دهستانهای لفمجان، دهشال و املش را مشروب میکند،
3 - شمرود - سرچشمۀ آن درۀ کوههای شمالی دیلمان است که پس ازپیوستن با رودهای باباکوهی و بالا رود قراء دهستان سیاهکل و برخی از قراء حومه لاهیجان را مشروب میکند، علاوه بر این رودها چندین رود خانه دیگر مانند خرارود، خشک رود، سیاهکل رود، مرسارود و سامان رود از ارتفاعات جنوبی (رشتۀ اول) سرچشمه گرفته به مصرف آبیاری میرسد، رودهای مذکور به دریای خزر منتهی میگردند، محصولات: محصولات عمده شهرستان لاهیجان بترتیب اهمیت عبارتند از: در قسمت جلگه برنج، چای، ابریشم، کنف، بادام زمینی، نی شکر و در نقاط کوهستانی مخصوصاً اشکور پائین فندق خوب بعمل می آید غلات نیز بطور دیمی زراعت میشود، دام داری: در این شهرستان در نقاط میان بند (بین جلگه و کوهستان) معمول و گله داران را گالش مینامند، معمولا در فصول پائیز و زمستان گله های گوسفند و گاو درقشلاق نگاهداری میشود و در اردیبهشت ماه به سمت ییلاقات و دیلمان و اشکورات حرکت میکنند، گاوداران بعد ازدو ماه و گوسفندداران بعد از 5 ماه به قشلاق باز میگردند، محصولات دامی احتیاجات شهرستان را تأمین میکندو صادرات نیز دارند،
سازمان اداری:شهرستان لاهیجان از پنج بخش بشرح زیر تشکیل گردیده است: 1 - بخش مرکزی، شامل دهستانهای: حومه، رودبند، لفمجان، 2 - بخش آستانه شامل دهستانهای: حومه، حسن کیاده، دهشال، 3 - بخش لنگرود، 4 - بخش سیاهکل، شامل دهستانهای: سیاهکل و دیلمان، 5 - بخش رودسر شامل دهستانهای: حومه املش، پلرودبار، سیارستاق ییلاقی، سیاهکلرود اوشیان، اشکور بالا و پائین، سمام و سیارستاق قشلاقی، تعداد شهر و قصبه و ده شهرستان لاهیجان مجموعاً 711 و جمعیت آن در حدود 270 هزار تن است، زبان مادری سکنۀ شهرستان گیلکی و فارسی و مذهب آنان اسلام (شیعۀ اثنی عشری) است، (فرهنگ جغرافیائی ج 2)
لغت نامه دهخدا
لاهیجان
خرّه ای از مهاباد آذربایجان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

قصبۀ مرکز در دهستان حومه بخش حومه شهرستان ملایر، در 12هزارگزی جنوب شهر ملایر و 15هزارگزی خاور راه شوسۀ ملایر به بروجرد با 2971 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن غلات صیفی، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی و راه آنجا اتومبیل رو است، یک دبستان چهارکلاسه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
شه جان، نام جایی است که آن را مرو گویند و شهجان نیز خوانند، (شرفنامۀ منیری)، نام ولایت مرو باشد، (جهانگیری)، نام ولایت مرو باشد و مرو شهری است قدیم از خراسان، (برهان قاطع)، مؤلف انجمن آرا نویسد: مرو را گویند آن را مرو شه جان نیز گفته اند، مرو اعظم بلاد خراسان بود و در میان مرو و نیشابور هفتاد فرسخ است و تا سرخس سی فرسخ و تا بلخ یکصد و دوازده فرسخ وگفته اند که شاهجان و شهجان از برای جلالت مرو گفته اند که بمنزل جان پادشاه است و ظن من این است که مرو شاه جهان بوده نه شاه جان است و حدیث نبوی
در تعریف مرو مروی است و گفته اند بنای آن از ذوالقرنین بود وتهمورس آن را عمارت کرده و هعای بنت اردشیر بهمن در آنجا بناها کرده و در اسلام بریده بن الخصیب صحابی آنجا را تصرف کرده و همانجا درگذشته و مدفون گشته است و مدتها دارالملک مأمون عباسی و سلاطین سلاجقه بود و سلطان سنجر در آنجا مدفون است و خزاین متعدد بر جامع آن موقوف بوده است، و در ورود لشکر تاتار خرابی بسیار دید و منهدم شده است و در این روزگار در تصرف امرای بخارا است، (انجمن آرا) (آنندراج)، و امروزه جزء روسیۀ است:
شد آواز نشاط و شادکامی
ز مرو شاه جان تا بلخ بامی،
نظامی،
رجوع به مرو و مروشاهجان شود
لغت نامه دهخدا
نام رودی بزرگ که از مرو شاهجان گذرد، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَلْ)
دهی است از دهستان تفرش بخش طرخوران شهرستان اراک، در 2 هزارگزی شمال طرخوران. جلگه و سردسیر است. سکنۀ آن 200 تن شیعۀ فارسی زبانند. آب آن از دو رشته قنات و محصول آن غلات، میوه ها، و قلمستان است و شغل مردم زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
از دیه های طبرش. (تاریخ قم ص 139)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
دهی است از دهستان زیراستاق بخش مرکزی شهرستان شاهرود، در 25هزارگزی جنوب باختری شاهرود و 4هزارگزی جنوب شوسۀ شاهرود به دامغان. این ده در دشت قرار گرفته و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 550 تن میباشد. آب ده از قنات تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و پنبه و میوه و صیفی، و پیشۀ مردم کشاورزی و دامپروری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان های نه گانه بخش داراب شهرستان فسا، دارای 1600 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات، محصول آن غلات، پنبه، خرما و حبوبات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان رامجرد بخش اردکان شهرستان شیراز، دارای 139 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و برنج است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز، دارای 403 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات و صیفی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان سمسام بخش رودسر شهرستان لاهیجان، دارای 350 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
لارجان، ناحیۀ رسوبی مثلثی که رود هراز پس از طی قوسی در جنوب کوه دماوند و تشکیل دادن قوسی و سیر بطرف شمال عبور از تنگه های متعدد تشکیل میدهد که شهر آمل در آن مثلث بنا شده است، این ناحیه را به چهار قسمت می توان تقسیم کرد:
1 - آمل، 2 - لاریجان، 3 - رستاق، 4 - دلارستاق، لاریجان، از شمال محدود است به آمل و از مشرق به بندپی و از جنوب به دماوند و از مغرب به دلارستاق و به چندبلوک جدا مانند چلاو و امیریه در مشرق رود هراز و بالا لاریجان که درۀ اصلی رود هراز است تقسیم میشود، ناحیۀ لاریجان دارای آبهای فراوان و بواسطۀ خاکهای آتشفشانی بسیار حاصلخیز و به همین جهت قرای متعدد داردکه نزدیک بهم و در کنار رود هراز و شعب آن ساخته شده و اغلب آنها قدیمی میباشد و بواسطۀ مجاورت کوه دماوند چشمه های آب معدنی فراوان دارد، قریۀ مهم آن اسک است که در کنار رود هراز واقع شده و در دامنۀ کوه دماوند قریۀ رینه و امیریه و دامنه است، اهالی لاریجان بیشتر به گله داری و مال داری و تجارت مشغول هستند، چشمه های آب معدنی معروف این ناحیه عبارت است از چشمۀ آب گرم گوگردی در دامنۀ شرقی کوه دماوند که حمامی معروف به حمام شاه عباسی دارد و مردم از آن استفاده میکنند و علاوه بر آن چاله های دیگری در حوالی چشمه کنده اند که در موقع لزوم در آنها آب انداخته و استحمام می کنند، اهالی اعتقاد غریبی به آب گرم مزبور دارند و اگر چه آن فقط برای امراض جلدی مفید است ولی عموم مرضائی که دارای امراض جلدی نیستند برای معالجه واستحمام به آنجا میروند، دیگر چشمۀ آب آهن که در قسمت مرتفعتری واقع شده و برای کم خونی مفید است، دیگرچشمۀ اسک که در قریۀ اسک واقع است و دارای گاز کربنیک بسیار و املاح مختلفه است، در مغرب اسک چشمۀ دیگری موسوم به آب فرنگی است، به طورکلی باید متوجه بودکه چون طرز استفادۀ از این آبها مطابق قواعد علمی و صحی نیست از هیچ یک از آنها امید بهبود و معالجۀ قطعی نمی توان انتظار داشت مگر در صورتی که مانند دیگرممالک در سر هر یک از آنها بناهای لازمه برای استفادۀ از آبها ساخته شود و فوائد هر یک از آنها را نیز بطور واضح معلوم کنند، (جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 295)
لغت نامه دهخدا
نام محلی کنار راه تبریز و مراغه میان اصفهان و خسروشاه در 22 هزارگزی تبریز
لغت نامه دهخدا
تصویری از لاهیجانی
تصویر لاهیجانی
منسوب به لاهیجان از مردم لاهیجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
مع الإثارة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
Excitedly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
de manière excitée
دیکشنری فارسی به فرانسوی
لاریجان که اهالی فارس زبان آن را لاریجانات نیز گویند، از
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
с волнением
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
흥분해서
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
پرجوش انداز میں
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
উত্তেজিতভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
kwa furaha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
heyecanlı bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
בצורה נרגשת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
興奮して
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
aufgeregt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
उत्तेजित होकर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
dengan bersemangat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
อย่างตื่นเต้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
excitadamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
eccitatamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
excitadamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
兴奋地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
podekscytowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
з хвилюванням
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از با هیجان
تصویر با هیجان
opgewonden
دیکشنری فارسی به هلندی