جدول جو
جدول جو

معنی لانپساک - جستجوی لغت در جدول جو

لانپساک
(پِ)
شهری باستانی به آسیای صغیر کنار هلس پنت. امروز آن را لامساکی گویند و دارای سه هزار تن سکنه می باشد. رجوع به لامپساک شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نام شهر و بندری به آسیای صغیر کنار بحرالجزائر (هلس پنت)، امروز آن را لامساکی گویند و سه هزار تن سکنه دارد، اناکسیمن که اسکندر مقدونی در فصاحت وبلاغت از وی پیروی میکرد از آنجاست، گویند این شخص روزی باعث نجات وطن خود شد توضیح اینکه اسکندر میخواست شهر لامپساک را از آنجهت که طرفدار ایرانیها بود خراب کند و چون دید که آناکسیمن از شهر خارج شده به طرف قشون او می آید یقین کرد که برای درخواست عفو و اغماض درباره شهر خود به نزد وی روانه است قسم خورد که درخواست او را نخواهد پذیرفت ولی آناکسیمن چون از قسم اسکندر آگاه شد وقتی او را دید درخواست کرد که اسکندر وطنش را خراب کند و پادشاه مقدونی چون قسم خورده بود خواهش او را نپذیرد از سر خراب کردن لامپ ساک درگذشت، (کنت کورث کتاب 1، بند3)، رجوع به ایران باستان ج 1 ص 651 و ج 2 ص 918، 1092، 1221، 1247، 1510 شود
لغت نامه دهخدا
(نِ)
ژان ماری آنتوان دو. طبیعی دان و سیاستمدار فرانسوی مولد ’سن آندره دوکوبزاک’ (1842-1919م.)
لغت نامه دهخدا
نام کرسی بخش از ویت بریو در ایالت (هت لوار) درساحل آلیه بفرانسه، دارای راه آهن و 4532 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
نام قصبه ای در جزیره بزرگ برنئو واقع در صد هزارگزی شمال شرقی پونتیاز، دارای معدن الماس و طلا، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ نسک. (یادداشت مؤلف). رجوع به نسک شود، پوست بازگردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا