آن ترزمارکیزدو. نویسندۀ کتبی در امر تعلیم و تربیت. مولد پاریس. (1647-1733 میلادی). خانه وی محفل مشهور ادبی بود ژان. وکیل پارلمان انگلیسی و ماژور ژنرال و لیوتنان کرمول. وی سرانجام علیه پارلمان قیام کرد. (1619-1683م.) ژان هانری. فیلسوف وریاضی دان فرانسوی. مولد مول هوز. (1777-1728 میلادی)
آن ترزمارکیزدو. نویسندۀ کتبی در امر تعلیم و تربیت. مولد پاریس. (1647-1733 میلادی). خانه وی محفل مشهور ادبی بود ژان. وکیل پارلمان انگلیسی و ماژور ژنرال و لیوتنان کرمول. وی سرانجام علیه پارلمان قیام کرد. (1619-1683م.) ژان هانری. فیلسوف وریاضی دان فرانسوی. مولد مول هوز. (1777-1728 میلادی)
دنیس. عالم فقه اللغۀ فرانسوی. مولد ’منتروی - سور - مر’ (1572-1516). درنگ و تأنی و بطؤ عمل وی در کارها بحدی بود که در زبان فرانسه مصدر لامبینه (به معنی درنگ به کار بردن) از نام وی ساخته شده است
دنیس. عالم فقه اللغۀ فرانسوی. مولد ’مُنتروی - سور - مر’ (1572-1516). درنگ و تأنی و بطؤ عمل وی در کارها بحدی بود که در زبان فرانسه مصدر لامبینه (به معنی درنگ به کار بردن) از نام وی ساخته شده است
قلعۀ لامسر، یکی از قلاع اسماعیلیه کنار رود شاهرود واقع در رودبار الموت قزوین. رجوع به اثر (امیر...، ملکشاهی شود. این قلعه را لمبه سریا لنبه سر نیز گویند. رجوع به این دو کلمه شود
قلعۀ لامسر، یکی از قلاع اسماعیلیه کنار رود شاهرود واقع در رودبار الموت قزوین. رجوع به اَثر (امیر...، ملکشاهی شود. این قلعه را لَمْبَه سَریا لنبه سَر نیز گویند. رجوع به این دو کلمه شود
حس لامسه، یکی از حواس پنجگانه. قوه و حاسۀ منبئه در پوست حیوان و آن تمیز کند میان سرد و گرم و خشک و تر و سخت و نرم و زبر و لغزان. حسی در همه اعضای حیوان و انسان که نرمی و درشتی و گرمی و سردی و تری و خشکی وگرانی و سبکی و امثال آن را بدان ادراک کند و این حس در سر انگشتان آدمی بیشتر باشد. قوتی در جلد بدن که به بسودن چیزی ادراک سختی و نرمی آن چیز میکند. (غیاث). قوتی که بدان جمیع کیفیات شی ٔ لمس شده را ادراک کند از قبیل نرمی و زبری و گرمی و سردی. رطوبت و یبوست صلابت و لینت و ثقل و خفت. لمس. بساوش. ببساوش. بساوائی. ببسودن. مجش. برماس. پرواس. فعل برمجیدن
حس لامسه، یکی از حواس پنجگانه. قوه و حاسۀ مُنبئه در پوست حیوان و آن تمیز کند میان سرد و گرم و خشک و تر و سخت و نرم و زبر و لغزان. حسی در همه اعضای حیوان و انسان که نرمی و درشتی و گرمی و سردی و تری و خشکی وگرانی و سبکی و امثال آن را بدان ادراک کند و این حس در سر انگشتان آدمی بیشتر باشد. قوتی در جلد بدن که به بسودن چیزی ادراک سختی و نرمی آن چیز میکند. (غیاث). قوتی که بدان جمیع کیفیات شی ٔ لمس شده را ادراک کند از قبیل نرمی و زبری و گرمی و سردی. رطوبت و یبوست صلابت و لینت و ثقل و خفت. لمس. بساوش. ببساوش. بساوائی. ببسودن. مجش. برماس. پرواس. فعل برمجیدن
دهی است از دهستان بالا ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه، واقع در 6هزارگزی خاور تربت حیدریه. و 2هزارگزی جنوب شوسۀ عمومی تربت به باخرز. جلگه است و معتدل و دارای 387 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و بنشن. و شغل اهالی آن زراعت و گله داری و کرباس بافی و راه آنجا اتومبیل روست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان بالا ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه، واقع در 6هزارگزی خاور تربت حیدریه. و 2هزارگزی جنوب شوسۀ عمومی تربت به باخرز. جلگه است و معتدل و دارای 387 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و بنشن. و شغل اهالی آن زراعت و گله داری و کرباس بافی و راه آنجا اتومبیل روست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
الاب هانری. احد علماء المشرقیات البلجیکی. المرسل الیسوعی نزیل بیروت و مصر و کان استاذاً للاسفار القدیمه فی کلیه رومیه. وله: الالفاظ الفرنسیه المشتقه من العربیه: تسریح الابصار فیما یحتوی لبنان من الاثار، الرحلهالسوریه فی امیرکا المتوسطه و الجنوبیه، فرائداللغه. المذاکرات الجغرافیه فی الاقطار السوریه. (معجم المطبوعات ج 2)
الاب هانری. احد علماء المشرقیات البلجیکی. المرسل الیسوعی نزیل بیروت و مصر و کان استاذاً للاسفار القدیمه فی کلیه رومیه. وله: الالفاظ الفرنسیه المشتقه من العربیه: تسریح الابصار فیما یحتوی لبنان من الاثار، الرحلهالسوریه فی امیرکا المتوسطه و الجنوبیه، فرائداللغه. المذاکرات الجغرافیه فی الاقطار السوریه. (معجم المطبوعات ج 2)
شهری است در لهستان، واقع درساحل راست رود ویبرز و 80کیلومتری جنوب شرقی لوبلین، سکنۀ آن 6600 و دارای مدرسه عالی و کارخانه های شمع است، این شهر را زامویسکی در 1588 تأسیس کرد و 1722 بدست بلژیک افتاد، در 1813 دولت روسیه آن را محاصره کرد ولی بر آن دست نیافت، در 1814 پس از وقوع یک سلسله حوادث به دست روسیه افتاد، و در 1831 حوادث سهمناکی را متحمل گردید، (از دائره المعارف بستانی)
شهری است در لهستان، واقع درساحل راست رود ویبرز و 80کیلومتری جنوب شرقی لوبلین، سکنۀ آن 6600 و دارای مدرسه عالی و کارخانه های شمع است، این شهر را زامویسکی در 1588 تأسیس کرد و 1722 بدست بلژیک افتاد، در 1813 دولت روسیه آن را محاصره کرد ولی بر آن دست نیافت، در 1814 پس از وقوع یک سلسله حوادث به دست روسیه افتاد، و در 1831 حوادث سهمناکی را متحمل گردید، (از دائره المعارف بستانی)
ژان باپتیست، شوالیه دو، طبیعی دان فرانسوی، مولد بازن تن (سم ّ)، شهرت وی بسبب انتشار کتابی است به نام گلهای فرانسه، و هم دائرهالمعارف گیاه شناسی و تصویر انواع را انتشار داد، (1744-1829 میلادی) گیوم دو، ملقب به ’سانگلیه دزاردن’، وی در انقلاب شهر لیژآلت اجرای سیاست لوئی یازدهم بود، (تولد حدود 1446 و وفات به سال 1485 میلادی) ژان ماکسیمین، ژنرال و سیاستمدار فرانسه، مولد سن سور (1770-1832 میلادی)
ژان باپتیست، شوالیه دو، طبیعی دان فرانسوی، مولد بازن تَن (سُم ّ)، شهرت وی بسبب انتشار کتابی است به نام گلهای فرانسه، و هم دائرهالمعارف گیاه شناسی و تصویر انواع را انتشار داد، (1744-1829 میلادی) گیوم دو، ملقب به ’سانگلیه دزاردن’، وی در انقلاب شهر لیژآلت اجرای سیاست لوئی یازدهم بود، (تولد حدود 1446 و وفات به سال 1485 میلادی) ژان ماکسیمین، ژنرال و سیاستمدار فرانسه، مولد سن سور (1770-1832 میلادی)
نام شهر و بندری به آسیای صغیر کنار بحرالجزائر (هلس پنت)، امروز آن را لامساکی گویند و سه هزار تن سکنه دارد، اناکسیمن که اسکندر مقدونی در فصاحت وبلاغت از وی پیروی میکرد از آنجاست، گویند این شخص روزی باعث نجات وطن خود شد توضیح اینکه اسکندر میخواست شهر لامپساک را از آنجهت که طرفدار ایرانیها بود خراب کند و چون دید که آناکسیمن از شهر خارج شده به طرف قشون او می آید یقین کرد که برای درخواست عفو و اغماض درباره شهر خود به نزد وی روانه است قسم خورد که درخواست او را نخواهد پذیرفت ولی آناکسیمن چون از قسم اسکندر آگاه شد وقتی او را دید درخواست کرد که اسکندر وطنش را خراب کند و پادشاه مقدونی چون قسم خورده بود خواهش او را نپذیرد از سر خراب کردن لامپ ساک درگذشت، (کنت کورث کتاب 1، بند3)، رجوع به ایران باستان ج 1 ص 651 و ج 2 ص 918، 1092، 1221، 1247، 1510 شود
نام شهر و بندری به آسیای صغیر کنار بحرالجزائر (هلس پنت)، امروز آن را لامساکی گویند و سه هزار تن سکنه دارد، اَناکسیمن که اسکندر مقدونی در فصاحت وبلاغت از وی پیروی میکرد از آنجاست، گویند این شخص روزی باعث نجات وطن خود شد توضیح اینکه اسکندر میخواست شهر لامپساک را از آنجهت که طرفدار ایرانیها بود خراب کند و چون دید که آناکسیمن از شهر خارج شده به طرف قشون او می آید یقین کرد که برای درخواست عفو و اغماض درباره شهر خود به نزد وی روانه است قسم خورد که درخواست او را نخواهد پذیرفت ولی آناکسیمن چون از قسم اسکندر آگاه شد وقتی او را دید درخواست کرد که اسکندر وطنش را خراب کند و پادشاه مقدونی چون قسم خورده بود خواهش او را نپذیرد از سر خراب کردن لامپ ساک درگذشت، (کنت کورث کتاب 1، بند3)، رجوع به ایران باستان ج 1 ص 651 و ج 2 ص 918، 1092، 1221، 1247، 1510 شود