جدول جو
جدول جو

معنی لالب - جستجوی لغت در جدول جو

لالب
(لَ)
دهی از دهستان ابوالعباس بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز واقع در ده هزارگزی شمال خاوری باغ ملک. دارای 150 تن سکنۀ شیعه. فارسی زبان. محصول آنجا غلات و برنج و انار و مرکبات و بلوط. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است و ساکنین از طایفۀ جانکی هست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طالب
تصویر طالب
(پسرانه)
خواستار، خواهان، سالک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غالب
تصویر غالب
(پسرانه)
چیره، نام شاعری در قرن سیزدهم، غالب دهلوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لاله
تصویر لاله
(دخترانه)
گونه سرخ و گلگون، گلی که رنگهای گوناگون دارد و معروفترین آن لاله سرخ و صحرائی است، گلی به شکل جام و سرخ رنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لاله
تصویر لاله
آلاله، در علم زیست شناسی گلی سرخ رنگ با سه یا پنج گلبرگ، در علم زیست شناسی گیاه این گل، علفی، کوچک و پایا است و در دو نوع بوستانی و بیابانی وجود دارد
شقایق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، آذریون، شقایق نعمان، لالۀ حمرا، آذرگون، آلاله، شقایق النّعمان، الاله، لالۀ نعمانی، لالۀ سرخ
یک نوع چراغ بلور با پایۀ بلند و حبابی به شکل گل لاله
کنایه از چهره و گونۀ سرخ
کنایه از لب معشوق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لالس
تصویر لالس
نوعی پارچۀ ابریشمی لطیف و سرخ رنگ، برای مثال گه در قدم باغ کشد فضل تو دیبا / گه بر سر کهسار نهد حکم تو لالس (بدر جاجرمی- مجمع الفرس - لالس)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غالب
تصویر غالب
غلبه کننده، چیره شونده، چیره، پیروز، افزون، بسیار، فراوان، قسمت بیشتر چیزی
غالب آمدن: غلبه کردن، چیره شدن، پیروز شدن، غالب شدن
غالب اوقات: بیشتر اوقات
غالب شدن: غلبه کردن، چیره شدن، پیروز شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قالب
تصویر قالب
ظرفی که در آن فلز گداخته یا چیز دیگر را می ریزند تا به شکل و اندازۀ آن درآید، تکۀ چوب تراشیده به اندازۀ پای انسان که درون کفش می گذارند،
شکل، هیبت، جسم، تن، بدن، کالبد، واحد شمارش برای قطعات بریده شده از قبیل صابون و کره
قالب تهی کردن: کنایه از مردن
قالب زدن: چیزی را در قالب درآوردن، کنایه از جعل کردن، دروغ گفتن
قالب کردن: کنایه از فریب دادن کسی در معامله و جنسی را گران تر از قیمت واقعی به او فروختن، چیزی را در قالب قرار دادن، قالب گیری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جالب
تصویر جالب
کسی یا چیزی که موجب جلب علاقه یا توجه می شود، جلب کننده، کنایه از تعجب آور، خواستار، خواهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کالب
تصویر کالب
کالبد، طرحی که چیزی در آن شکل می گیرد، قالب، تن، بدن، قالبی برای ساختن خشت و آجر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طالب
تصویر طالب
طلب کننده، جوینده، خواهنده، خواهان، محصل، دانش آموز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالب
تصویر سالب
سلب کننده، رباینده، برهنه کننده یا پوست کنندۀ چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لالا
تصویر لالا
درخشان، تابان
للیه، مردی که پرستار و مربی شاه زادگان و کودکان بزرگ زادگان بوده است
لؤلؤ لالا: مروارید درخشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حالب
تصویر حالب
میزنای، دوشنده، دوشندۀ شیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صالب
تصویر صالب
پشت اسو استخوان پشت از دوش تابن سرین، تپ لرزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالب
تصویر کالب
کالبد، قالب
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازه گشته از گیاهان گیاهی است از تیره سوسنیها که دارای پیاز میباشد و برگهایش طویل است و ساقه گل دهنده از وسط برگها خارج میشود. گل آن که در انتهای ساقه قرار دارد منفرد میباشد. گل لاله از سه گلبرگ و سه کاسبرگ رنگین بشکل گلبرگها تشکیل شده است. تعدا پرچمها 6 عدد است و مادگی آن از سه بر چه درست شده که در هربرچه دو ردیف تخمک موجود است. در حدود 50 گونه از این گیاه شناخته شده که در نواحل معتدل و مرطوب و نواحی کوهستانی کره زمین میرویند. بعضی گونه های آن نیز بعنوان گل زینتی در گلدانها کشت میشوند که در اوایل بهار گل میدهند گل لاله قرن الغزال حنون الغزال گل لله لله. توضیح طبق تحقیق کازیمیرسکی نزد ایرانیان بطور کلی - که کمتر ارتباط بطبقه بندی علمی دارد - هر گلی که کاسبرگهای آن برنگ خون و وسط آن سیاه باشد بنام لاله و شقایق نامیده میشود. یا ترکیبات اسمی: لاله احمر. لالء سرخ لاله حمرا، اشک خونین: در بیابانی که ریگ از تف برنگ لاله بود مرغزاری ساختم پر لاله احمر ترا. (عثمان مختاری. همائی 6) یا لاله الوان. لاله چمنی. یا لاله پیکانی. یکی از گونه های گل لاله است. یا لاله چمنی. یکی از گونه های لاله سرنگون است. یا لاله چو غاسی. لاله عباسی. یا لاله چین. لاله ختایی. یا لاله حافظ. گونه ای لاله که در باغهای شیراز کشت میشود. پشت گلبرگهایش سرخ رنگ و داخل گلبرگها سفید داغدار است (این نام رادکتر گائوبا بیاد حافظ بدین لاله داده است)، یا لاله حمرا. لاله ای را گویند که گل احمر. سرخ داشته باشد لاله سرخ لاله یا لاله ختایی. اسم فارسی حماحم است که یکی از انواع ریحانها است که آنرا ریحان تاتاری نیز گویند، درختی که برگهایش سرخ و زرد است و بفارسی آنرا درخت سه رنگ یا گل سه رنگ گویند و در باغچه ها بعنوان زینت کاشته میشود. این گیاه را به ترکی قلفه و بفارسی خوش نظرهم گویند. یا لاله خطایی. لاله ختایی. یا لاله خودرو (ی)، شقایق. یا لاله داغدار. شقایق. یا لاله دختری. شقایق نعمانی. یا لاله درختی. درختی است از تیره ماگنولیاسه که در اکثر نقاط افریقا و آمریکا میروید. چوب این درخت را در منبت کاری و ساختن ابزارهای ظریف بکار میبرند. درخت مذکور را در اکثر نقاط دنیا جهت استفاده از چوبش میکارند شجره الزنبق. یا لاله دریایی. جانوری از شاخه خارپوستان از رده لاله وشان که شکلش شبیه بگل لاله است. یا لاله دشتی. گونه وحشی لاله را گویند. یا لاله دلسوخته. شقایق نعمانی. یا لاله دلسوز. شقایق نعمانی. یا لاله دورو (ی)، گل قحبه. یا لاله رومی. یکی از اقسام گل لاله است. یا لاله زرد. لاله زرین. یا لاله زرین. قسمی لاله که گل زرد دارد و بعنوان زینت در گلدانها کشت میشود لاله زرد. یا لاله سرخ. لاله حمرا لاله احمر. یا لاله سرنگون. گونه ای لاله که گلهایش بطور سرنگون قرار میگیرند گل سرنگون اکلیل الملک. یا لاله صحرایی. شقایق نعمانی. یا لاله صد برگ. گل سرخ صد برگ را گویند. یا لاله طور. آتش طور: اگر چه لاله طور است روی روشن او چراغ صبح بود با بیاض گردن او. (صائب آنند. لغ) یا لاله عباسی. گیاهی است پایا و زمینی از رده دو لپه ییهای پیوسته گلبرگ که سردسته تیره ای بنام خودش میباشد. برگهای این گیاه متقابل و گلهایش برنگهای مختلف و زیبا است. گلهای آن در اوایل شب پس از غروب خورشید شکفته میشوند. ارتفاع این لاله تا یک متر نیز میرسد. ریشه اش مدر و دارای اثر مسهلی است گل عباسی گل لاله عباسی لاله چولاغاسی لاله مقراضی ورد اللیل نوار اللیل. یا لاله فرنگی. قسمی لاله معمولی که رنگهای سرخ دارد و از اروپای غربی وارد ایران شده و دراطراف خراسان بفراواا میروید. توضیح لاله فرنگی پرپر وکم پر 5 رنگ در عهد ناصرالدین شاه بایران وارد شد و رواج یافت. یا لاله کوهی. شقایق. یا لاله گوش. قسمتی از گوش خارجی که در انسان بشکل صفحه غضروف چین خورده ایست که روی آنرا پوست پوشانده و در پایین آن قسمت نرمی بنام نرمه موجود است و در وسط آن سوراخی است که عبارت از مجرای خارجی گوش است. یالاله متعفن. یکی از گونه های لاله سرنگون است که آنرا حشیشه الحجل نیز گویند. یا لالء مقراضی. یکی از گونه های لاله است. یا لاله وحشی. گونه های وحشی و خودروی لاله را گویند که در اکثر اماکن کوهستانی ایران (خصوصا اطراف خراسان) نیز فراوان است و دارای گلهای قرمز رنگ و آتشی میباشد سنبل بری، گونه سرخ (معشوق) : همی اشک بارید بر کوه سیم دو لاله ز خوشاب کرده دو نیم. (شا. لغ)، صورت چهره: خوی گرفته لاله سیرابش از تف نبید خیره گشته نرگس موژانش از خواب و خمار. (فرخی لغ)، لب معشوق، درون حلقه گوش لالکا لاله گوش، شمعدانیی دارای کاسه ای بلور یا شیشه یی بشکل استوانه است که جهت تحتانی آن باز است و شمع را داخل شیشه نهند. این شمعدان دارای پایه های بلور میباشد. وقتی که لاله ها روشن بود و عقد برگزار شده بود همه رفته بودند مگر ننه حسن. معمولاً گلهای پیازداری را گویند که نام علمی آنها تولیپا و از خانواده لیلیاسه و از تیره سوسنی ها است و کاسه و جام آن تشکیل جامی قشنگ و کامل میدهد، نوعی چراغ قدیمی
فرهنگ لغت هوشیار
لال بودن گنگی بی زبانی، جمع لولو مرواریدها: چنانکه در کتاب محکم و کلام قدیم لالی این سه اسم متعالی را در یک سلک نظم قرار داده است... گنگی، بی زبانی، گفتن نتوانستن
فرهنگ لغت هوشیار
نه بلکه: نیست مردم ناصبی نزدیک من لابل خراست طبع او خروار هست و صورتش خروار نیست. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
بازیکن بازیگر بازی کننده بازیگر بازی کن جمع لاعبین لواعب: لب لعل ضاحک خم زلف کافر رخ خوب لامع سر زلف لاعب. (برهانی (ک) مقاله م. معین. نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 1) بازیگر، بازی کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاغب
تصویر لاغب
سست درمانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاتب
تصویر لاتب
پای بر جا استوار، بر چفسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاذب
تصویر لاذب
چسبنده دوسنده چسبنده دوسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لازب
تصویر لازب
استوار پا بر جای، ایستا، چسبنده ثابت پابرجای، چسبنده دوسنده لازق
فرهنگ لغت هوشیار
شکل و هیات، کالبد، ظرفی خالی که جسمی شکل پذیر را در آن نهاده بصورت فضای آن ظرف در آورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالب
تصویر تالب
گرد آمدن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غالب
تصویر غالب
غلبه کننده، پیروز، زبر دست، توانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالب
تصویر طالب
جوینده، خواهنده، خواستگار، خواهشمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالب
تصویر سالب
تاراج دهنده و رباینده و غارتگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جالب
تصویر جالب
آواز دهنده، بسوی خود کشنده چیزی را، غوغا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالب
تصویر حالب
سیاهرنگ ناف، میزه نای، شیر دوش میزه نای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالب
تصویر خالب
مرد فریبنده، زبانباز، حقه باز
فرهنگ لغت هوشیار
پای افزار کفش، گوشت سرخی که بر سر خروس باشد تاج خروس لالکا، تاج اکلیل: آخر ار چه عقل ماگم شد ولیک از روی حس سر زلالک باز میدانیم و پا از لالکا. (سنائی مصف. 23)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جالب
تصویر جالب
چشمگیر، دلنشین، نغز، دلچسب، دلچسب، دلکش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قالب
تصویر قالب
چارچوب
فرهنگ واژه فارسی سره