جدول جو
جدول جو

معنی لاقحه - جستجوی لغت در جدول جو

لاقحه
(قِ حَ)
تأنیث لاقح. ج، لواقح
لغت نامه دهخدا
لاقحه
مونث لاقح و تازیانه مونث لاقط و پست خوار ناکس مونث لاقح جمع لواقح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لایحه
تصویر لایحه
نوشته ای که در آن پیشنهاد یا ادعایی ارائه شده باشد، مقابل طرح، در علوم سیاسی قانونی که از طرف دولت برای تصویب تقدیم مجلس می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاحقه
تصویر لاحقه
لاحق ها، ویژگی چیزهایی یا کسانی که بعد از چیز یا کس دیگر بیایند و به آن بپیوندند، جمع واژۀ لاحق
فرهنگ فارسی عمید
(لَ حَ)
یک بار لقح، الناقه الحلوب الغزیره اللبن و لایوصف به ولکن یقال: هذه لقحه فلان. ج، لقح، لقاح. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
نعت از لقاح و لقح. آنچه نخل را به وی گشنی دهند. (منتخب اللغات) ، بادی که ابر را گرد کند و درخت را بیدار کند. بادی که ابر پیدا کند و درخت را بارور کند. (برهان). ج، لواقح. (مهذب الاسماء) ، آبستن. (منتخب اللغات). ناقۀ آبستن شده. ج، لواقح. (منتهی الارب) ، جنگ (سمی استعاره). (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ / قِ)
لاغه. تنگ. عدل. لنگه. تا. تابار. یکی از دو قسمت بار اشتر یا خر، یک لاقه انگور یک لاقه برنج و غیره
لغت نامه دهخدا
(ءِ حَ)
تأنیث لائح. رجوع به لایحه شود
لغت نامه دهخدا
(قِ طَ)
خوار ناکس. (للذکر و الانثی) ، لاقطهالحصی، سنگدان مرغ. فی المثل: لکل ّ ساقطه لاقطه، ای لکل کلمه سقطت من فم نفس تسمعهافتلقطها فتذیعها، یعنی هر سخن را که از دهان برآید شنونده است که میشنود و شایع میکند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(جِ حَ)
تأنیث لاجح:قوته (قوه الانزروت) مرکبه من قوتین، احداها مسدده لاجحه والاخری فیها بعض المراره. (ابن البیطار)
لغت نامه دهخدا
(قِ حَ)
کاسب. (از متن اللغه) (از المنجد) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وَ زَ دَ)
رمز است از لامحاله
لغت نامه دهخدا
لایحه در فارسی مونث لائح و نمود، پدیده، سیاهه، نیساک (بارقه) مونث لایح، مکتوب، طرح. یا لایحه قانونی. طرح قانونی که از طرف هیئت دولت بمجلسین پیشنهاد شود، نوشته ای که وکیل دادگستری بمنظور دفاع از دعوی بمحکمه تقدیم کند جمع لوایح، آنچه که از نور تجلی لایح گردد بارقه خطر. نوشته، نامه مفصل
فرهنگ لغت هوشیار
مونث لایح، مکتوب، طرح. یا لایحه قانونی. طرح قانونی که از طرف هیئت دولت بمجلسین پیشنهاد شود، نوشته ای که وکیل دادگستری بمنظور دفاع از دعوی بمحکمه تقدیم کند جمع لوایح، آنچه که از نور تجلی لایح گردد بارقه خطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لافحه
تصویر لافحه
مونث لافح جمع لوافح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاقشه
تصویر لاقشه
نادرست نویسی لاخشه لاگشته لاخشه آش تماج
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی لاغه لنگه لنگه بار تنگ لنگه عدل: یک لاغه انگور یک لاغه برنج
فرهنگ لغت هوشیار
آبستن شده، جفت گشن، باد بارور کننده آنچه نخل را بدان گشنی دهند، بادی که ابر پیداکند و درخت را بارور سازد، آبستن کننده، آبستن شده (ناقه و غیره) جمع لواقح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقحه
تصویر لقحه
آله (عقاب)، کلاغ، زن شیرده دایه، شتر پر شیر، روان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاقطه
تصویر لاقطه
مونث لاقط و پست خوار ناکس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاحقه
تصویر لاحقه
مونث لاحق، پساوند پسوند مزید موخر جمع لواحق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لایحه
تصویر لایحه
((یِ حِ))
نوشته، طرح قانونی که از طرف دولت برای تصویب به مجلس فرستاده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاقه
تصویر لاقه
((قِ یا قَ))
تنگ، عدل، لنگه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاقح
تصویر لاقح
((قِ))
آن چه نخل را بدان گشنی دهند، بادی که ابر پیدا کند و درخت را بارور سازد، آبستن کننده، آبستن شونده
فرهنگ فارسی معین
لقمه
فرهنگ گویش مازندرانی