جدول جو
جدول جو

معنی لافتی - جستجوی لغت در جدول جو

لافتی(فَ تا)
مرکّب از: لا به معنی نه + فتّی به معنی جوان، اشاره است به حدیث:
لافتی الاّ علی لاسیف الاّ ذوالفقار.
روح از سما به حرب علی گفت لافتی
الا علی چوشد ز علی کشته ذوالخمار.
سوزنی.
زورآزمای قلعۀ خیبر که بند او
در یکدگر شکست به بازوی لافتی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
لافتی
از لافتی الا علی جوانمردی نیست جوانی (جوانمردی) نیست. اشاره بحدیث لافتی الاعلی لاسیف الا ذو الفقار. (جوانی (جوان مردی) نیست مگر علی و شمشیر نیست مگر ذوالفقار) : زور آزمای قلعه خبیر که بند او دریکدیگر شکست ببازوی لافتی. (سعدی. کلیات)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ژاک، از محاسبین فرانسه، مولد بایون (1767-1844م،)، وی در انقلاب 1830 میلادی سهمی بسزا داشت
لغت نامه دهخدا
(لافْ فِ)
نام بخشی از ایزر، ولایت گرنبل. دارای 280 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
افلاس، فقر، بی چیزی سخت، بی چیزی تمام
لغت نامه دهخدا
لافزن، که گوید و نکند، که نازد و فخر آرد بچیزی که ندارد، صلف، متصلّف، مطرمذ، طرماذ، طرمذار:
آمد اندر انجمن آن طفل خرد
آبروی مرد لافی را ببرد،
مولوی،
از سر و رو تابد ای لافی غمت،
مولوی،
لعماظ، مرد لافی، طرماذ، مرد لافی، رجل متصلف، مرد لافی، عنظوان، ساحر لافی و برانگیزنده، (منتهی الارب) (در تاج العروس الساحرالمعتری)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
نعت فاعلی از لفت به معنی روی گردانیدن از کسی و او را از رأی و ارادۀ وی برگردانیدن. (از منتهی الارب) :
ثقاه من الاخوان یصفون ودّه
و لیس لما یقضی به اﷲ لافت.
ابواحمد یحیی بن علی منجم
لغت نامه دهخدا
(سِ)
جزیره ای است به بحر عمان، میان این دریا و هجر و آن جزیره بنی کاوان باشد که عثمان بن ابی العاصی الثقفی به روزگار عمر بن الخطاب بگشود و ازآنجا به فارس رفت و شهرهای آن فتح کرد. عثمان را بدین جزیره مسجدی است معروف. لافت از آبادترین جزایر بحر و بدان جا قری و چشمه ها و عمارات بوده است. اما بدین روزگار (عهد یاقوت) که من سفر دریا کردم و بارها به کشتی درآمدم از آن چیزی نشنیدم. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لاتی
تصویر لاتی
تهیدستی سخت فقر افلاس
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه خودستایی کند: آمد اندر انجمن آن طفل خرد آبروی مرد لافی را ببرد. (مثنوی نیک. 43: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به لفت شلغمی، آش شلغم شلغم با لفتیه: کاچیش و زیر ورشته نایب لفتی حاجب هر یسه دربان. (فخرالدین منوچهر لغ)، قنبیط بری
فرهنگ لغت هوشیار
ولگرد
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی