جدول جو
جدول جو

معنی لاغون - جستجوی لغت در جدول جو

لاغون
به لغت رومی به معنی لاغوس باشد که خرگوش است، (برهان)، رجوع به لاغوس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاون
تصویر لاون
(دخترانه)
نام جایی در شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
به زبان رومی در مؤیدالفضلاء خرگوش را گویند و به عربی ارنب و به خطائی توشقان خوانند، گویند پای وی تا با زن باشد آبستن نشود، اگر پنیر مایۀ او را با مسکه و عسل حل کنند هر زنی که بخورد دیگر آبستن نشود و اگر بخود برگیرد آبستن گردد، (برهان) (آنندراج)، لاغون، (برهان)، لاغوتی، (فهرست مخزن الادویه)، رجوع به ارنب برّی شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نام محلی و معرکه ای در شاهنامه:
به لاون به جنگ آزمودی مرا
به آوردگه در ستودی مرا.
فردوسی.
در فرهنگها این کلمه را لادن به دال مهمله ضبط کرده اند و ظاهراً لاون تصحیف آن است
لغت نامه دهخدا
الطرسوسی نام حکیمی از حکمای عهدفترت بین بقراط و جالینوس، (عیون الانباء ج 1 ص 36)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
جمع واژۀ لغه. (منتهی الارب). رجوع به لغه شود
لغت نامه دهخدا
پادشاه ارمینیه، وی به سال 1383م، از حکمرانی رانده گشت و به اسپانیا پناه برد و به ولایت مجریط گماشه شد، (الحلل السندسیه ج 1 ص 346)
لغت نامه دهخدا
شهری است به صعید مصر و مسجد یوسف الصدیق بدانجاست و هم سدّی که برای برگردانیدن آب به فیوم ساخته اند، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ لاهی، آنانکه بقصد به گناه مبتلی نشده باشند بل به غفلت و خطا، کودکان گناه ناکرده، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: لای عرب + جون (= جان فارسی، (در تداول عامه)، ضعیف و نزار، سست بنیه، ناتوان، کم بنیه، بی بنیه
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ لاع، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نام کرسی بخش در ایالت پیرنۀ سفلی از ولایت الرن، دارای راه آهن و 1754 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
قریه ای است در بغداد، (تاج العروس)، گویا قریه ای بوده است دربغداد، (از معجم البلدان)، و رجوع به زاغونی شود
لغت نامه دهخدا
نام یکی از معبودان مردم فلسطین، او را بصورت نیمه انسان و نیمه ماهی تصویر کنند، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
صورتی و تلفظی از کلمه داغان متداول میان مردم تهران، رجوع به داغان شود
لغت نامه دهخدا
شهری از نواحی بوشنج (پوشنگ) هرات که گفته شده در سال 31 هجری قمری مسلمانان آنجا را عنوهً فتح کردند، (از تاج العروس) (معجم البلدان)، شهری است از مضافات فوشنج در خاک هرات و در کتاب فتوح المسلمین نوشته اند این شهر را در سال 31 هجری قمری مسلمانان به غلبه فتح کردند، (مرآت البلدان ج 1 ص 161)، شهری است تابع فوشنج، (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لاجون
تصویر لاجون
لاغر ضعیف سست بنیه
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی نبود ضایعاتی که در مراکز عصبی بصورت حفرات کوچک و بزرگی پدید میاید. نتیجه این ضایعات فلج اعضا و برخی ناراحتیهای دیگر است، فضاهایی که بین سلولهای گیاهی بوجود میاید و ممکنست درنتیجه تحلیل برخی سلولها و یا رشد فضاهای اولیه بین سلولی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاگون
تصویر لاگون
فرانسوی مرداب کولاب آبگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاغوس
تصویر لاغوس
یونانی تازه گشته خرگوش خرگوش ارنب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاجون
تصویر لاجون
ضعیف، بی بنیه
فرهنگ فارسی معین
متلاشی، داغان
فرهنگ گویش مازندرانی
روغن یا کره ی داغ شده، روغن
فرهنگ گویش مازندرانی
چادر شب
فرهنگ گویش مازندرانی