جدول جو
جدول جو

معنی لاطان - جستجوی لغت در جدول جو

لاطان
دهی از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع در 6 هزارگزی جنوب شوشتردارای صد تن سکنه، مذهب اهالی شیعه و زبان فارسی و عربی و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و ساکنین آن از طایفۀ عرب هستند، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاوان
تصویر لاوان
(پسرانه)
لابان، عبری از عربی، لین، سفید، نام پدر همسر یعقوب (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لابان
تصویر لابان
(پسرانه)
عبری از عربی، لین، سفید، نام پدر همسر یعقوب (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لامان
تصویر لامان
فریب، دروغ، لاف و گزاف، ریشخند، چست و چالاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاوان
تصویر لاوان
مامور تقسیم آب قنات
فرهنگ فارسی عمید
نام دهی از دهستان کنار رود خانه شهرستان گلپایگان واقع در 12 هزارگزی شمال گلپایگان، کنار راه مال رو کیدر به دره باغ، دارای 114 تن سکنه شیعه، فارسی و لری زبان، محصول غلات و لبنیات و تریاک و پنبه، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالروست، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
نام دهی جزء دهستان رودبار قصران، بخش افجه شهرستان تهران در 28 هزارگزی شمال باختری گلندوک و هشت هزارگزی خاوری راه شمشک به تهران، دارای 911 تن سکنه، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)، (تلفظ محلی لالون است، رجوع به لالون شود)
لغت نامه دهخدا
قلت است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
رجوع به شارلاتان شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نام جایی است، و اضان نیز روایت شده است. ابن مقبل گوید:
تبصر خلیلی هل تری من ظعائن
تحملن بالعلیاء فوق اطان...
و از قول اعشی اطار روایت شده است:
... و قد اتی من اطار دونها شرف. و نمیدانم آیا تصحیف است یا جای دیگری است. (از معجم البلدان). رجوع به اضان و اطار شود
لغت نامه دهخدا
در حال لاییدن، رجوع به لاییدن شود
لغت نامه دهخدا
سفلی، دهی است از دهستان بخش نمین شهرستان اردبیل واقع در 18هزارگزی شمال اردبیل و 8هزارگزی راه شوسۀ اردبیل به خیاو. هوای آن معتدل و دارای 112 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
شیطان ٌ لیطان، دیو لعنت کرده. از اتباع است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
سفر تثنیه 23:17، لفظی است که در کتاب مقدس استعمال شده است برای اشخاصی که مرتکب گناه اهل سدوم بودند. (سفر پیدایش 19:4 و 5). و این مطلب در میان بت پرستان بسیار رواج داشت و در پرستش عشورت و غیره جزء رسوم مذهبی ایشان بود. عبری این لفظ ’قادش’ و مؤنثش ’قادشه’ است، یعنی تقدیس شده و در پیدایش 38:21 و 22 و تثنیه 23:17 و هوشع 4:14 مذکور است. بعض از اسرائیلیان این تقدیس هولناک را قبول کردند و حال اینکه مخصوصاً در ضمن سایر اعمال بت پرستی ممنوع بود (اول پادشاهان 14:22-24). (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
نام دهی جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان رشت واقع در شش هزارگزی جنوب رشت، دارای 790 تن سکنه، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)، و چای لاکان بخوبی مشهور است
لغت نامه دهخدا
لافنده، در حال لافیدن
لغت نامه دهخدا
نام دهی جزو دهستان حومه بخش شفت، شهرستان فومن واقع در دوازده هزارگزی خاوری فومن، دارای 305 تن سکنه، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
دو صفحۀ گردن. (قطرالمحیط) (اقرب الموارد) ، طوق سیاه هر دو صفحۀ گردن کبوتر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لاف و گزاف، (برهان)، فریب و دروغ، (غیاث، نقل از شرح خاقانی)، انبوهی، بیوفائی، مغاک، (غیاث)، امر است به معنی بجنبان، (غیاث)، و این گفتۀ غیاث براساسی نیست
لغت نامه دهخدا
به زبان زند و پازند نان را گویند و به عربی خبز خوانند، (برهان)، مصحف لحمان، هزوارش نان و نیز به معنی غذا، (دهارله)
لغت نامه دهخدا
ناحیتی است بهند، در اوایل قرن هشتم هجری قمری در سرزمین باطان سلطانی بنام طغلق شاه حکومت میکرد، در 753 ه، ق، فیروز سوم، در 808 هجری قمری طغلق شاه دوم و در 855 هجری قمری محمدشاه در آن سرزمین حکومت داشته اند، از (النقود العربیه ص 129 و 130)، رجوع به تغلغیه شود
دهی است از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور که در 6 هزارگزی جنوب باختری نیشابور در جلگه واقع است، ناحیه ای است معتدل با 148 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و راه آن ماشین رواست، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دو پهلو، دو کنارۀ کوهان شتر که به قسمت پیشین آن پیوسته است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
درخت چنار است که به عربی دلب نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قلاطالس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از لامان
تصویر لامان
فریب، دروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاجان
تصویر لاجان
دارنده تن لاغر لاغر نزار
فرهنگ لغت هوشیار
کوهی در، کیلومتری جنوبی گرگان و به ارتفاع،، ۰۱ متر، از
فرهنگ گویش مازندرانی