مرکّب از: لا + شک، بی شک. بلاشک. بی گمان: هر جایگه که رفتی باز آمدی مظفر چون با خطر شریکی لاشک مظفّر آیی. فرخی. اکنون لاشک مرا پیش او باید رفتن. (اسکندرنامه نسخۀ نفیسی)، تو بیماری در این زندان و بیماریت را لاشک دوا باشد، طبیبی جوی تا روزی دوایابی. سنائی
مُرَکَّب اَز: لا + شک، بی شک. بلاشک. بی گمان: هر جایگه که رفتی باز آمدی مظفر چون با خطر شریکی لاشک مظفّر آیی. فرخی. اکنون لاشک مرا پیش او باید رفتن. (اسکندرنامه نسخۀ نفیسی)، تو بیماری در این زندان و بیماریت را لاشک دوا باشد، طبیبی جوی تا روزی دوایابی. سنائی
نام موضعی در کوهپر کجور. (مازندران استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 109). دهی از دهستان کران. بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 6 هزارگزی باختر کجور. کوهستانی، سردسیر. دارای 400 تن سکنه. زبان گیلکی فارسی. آب از چشمه و رود خانه محلی. محصول غلات و ارزن، شغل اهالی زراعت و گله داری. راه مالرو است. عده ای از اهالی در زمستان برای کارگری به حدود قشلاقات کجور میروند و تابستان از قراء هلستان - دهگیری از دهستان کران برای تغییر آب و هوا به این آبادی می آیند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
نام موضعی در کوهپرِ کجور. (مازندران استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 109). دهی از دهستان کران. بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 6 هزارگزی باختر کجور. کوهستانی، سردسیر. دارای 400 تن سکنه. زبان گیلکی فارسی. آب از چشمه و رود خانه محلی. محصول غلات و ارزن، شغل اهالی زراعت و گله داری. راه مالرو است. عده ای از اهالی در زمستان برای کارگری به حدود قشلاقات کجور میروند و تابستان از قراء هلستان - دهگیری از دهستان کران برای تغییر آب و هوا به این آبادی می آیند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)