جدول جو
جدول جو

معنی لاسدمون - جستجوی لغت در جدول جو

لاسدمون
(سِ دِ مُ)
لاقاذامونیا. (قفطی). شهر اسپارتارا در زمان قدیم لاسدمون نیز میگفتند. لکن لاسدمون غالباً بر تمام اراضی اسپارتا و اسپارتا فقط بر شهر مزبور اطلاق میشده است. (ترجمه تمدن قدیم فوستل دوکولانژ ص 502). رجوع به اسپارت شود. (تلفظ اصلی کلمه در یونانی لاکدمون است)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ دِ مُ)
منسوب به لاسدمون، یونانیهای شبه جزیره پلوپونز (یونان مرکزی). لاسدمونیها دریانی و آتنیهاینیانی بودند. (ایران باستان ج 1 ص 514 و ج 2 ص 941)
لغت نامه دهخدا
(اَ دِ مُنْ)
از لاطینیه ارتیموانیس، دگل عقب کشتی: دهمتناز عقات البحریین بان ّ المرکب امالته الریح بقوتها الی احدالبرین و هو ضارب فیه فأمر رئیسهم بحطّ الشراع للحین، فلم یتحط شراع الصاری المعروف بالاردمون و عالجوه فلم یقدروا علیه لشده ذهاب الریح به فلما اعیاهم، مزّقه الرائس بالسکین قطعاً قطعاً... وفی اثناء هذه المحاوله سبح المرکب بکلکله علی البر بسکانیه و هی ارجاه اللتان یصرف بهما و قامت الصیحه الهائله فی المرکب فجأت الطامه الکبری و الصدعه التی لم نطق له جبراً... (رحلۀ ابن جبیر). تردت علینا الریح الغریبه فقصفت قریه الصاری المعروف بالاردمون و القت نصفها فی البحر مع ما اتصل بها من الشراع. (رحلۀ ابن جبیر). و شرعوا فی رفع الشراع الکبیر و اقاموا فی الاردمون شراعاً یعرف بالدلون. (رحلۀ ابن جبیر)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
جمع واژۀ اردم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
حاسدین. جمع واژۀ حاسد: همیشه این دولت بزرگ پاینده باد و هر روزی فزونتر علی رغم الاعداء والحاسدین. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
یاسمن. رجوع به یاسم و یاسمن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از یاسمون
تصویر یاسمون
پارسی تازی گشته یاسمین یاسمن از گیاهان یاسمن
فرهنگ لغت هوشیار