منسوب به لاجورد، به رنگ لاجورد. کبود، مجازاً، آسمان به مناسبت رنگ کبود یا آبی آن: ز بیم چنبر این لاجوردی همی بیرون جهم هزمان ز چنبر. ناصرخسرو. جائی است برین بام لاجوردی کانجای ترا جاودان مکان است. ناصرخسرو. برای آنکه نقش تو نگارند دل خاقانی آمد لاجوردی. خاقانی. ای چرخ لاجوردی زین بوالعجب چرائی کایینۀ خسان را زنگار می زدائی. خاقانی. زنگار غم فشاندی بر جانم و ندیدی کز چرخ لاجوردی دل هست لاجوردی. خاقانی. هر نگاری که زر بود بدنش لاجوردی رزند پیرهنش. نظامی. گرفته سنگهای لاجوردی ز کسوتهای گل سرخی و زردی. نظامی چو طاوس خورشید بگشاد بال زر اندود شد لاجوردی هلال. نظامی. چو دور از پی لاجوردی نقاب سر از گنبد لاجوردی متاب فلکها که چون لاجوردی خزند همه جامۀ لاجوردی رزند. نظامی. چه افتاد ای سپهر لاجوردی که امشب چون دگر شبها نگردی. نظامی. چو خورشید از حصار لاجوردی علم زد بر سر دیوار زردی. نظامی. دامن ابریسکی ّ و شیرکی هست چون این لاجوردی دایره. نظام قاری. لشکر موئینه را با صوف بین هست چونان لاجوردی دایره. نظام قاری
منسوب به لاجورد، به رنگ لاجورد. کبود، مجازاً، آسمان به مناسبت رنگ کبود یا آبی آن: ز بیم چنبر این لاجوردی همی بیرون جهم هزمان ز چنبر. ناصرخسرو. جائی است برین بام لاجوردی کانجای ترا جاودان مکان است. ناصرخسرو. برای آنکه نقش تو نگارند دل خاقانی آمد لاجوردی. خاقانی. ای چرخ لاجوردی زین بوالعجب چرائی کایینۀ خسان را زنگار می زدائی. خاقانی. زنگار غم فشاندی بر جانم و ندیدی کز چرخ لاجوردی دل هست لاجوردی. خاقانی. هر نگاری که زر بود بدنش لاجوردی رزند پیرهنش. نظامی. گرفته سنگهای لاجوردی ز کسوتهای گل سرخی و زردی. نظامی چو طاوس خورشید بگشاد بال زر اندود شد لاجوردی هلال. نظامی. چو دور از پی لاجوردی نقاب سر از گنبد لاجوردی متاب فلکها که چون لاجوردی خزند همه جامۀ لاجوردی رزند. نظامی. چه افتاد ای سپهر لاجوردی که امشب چون دگر شبها نگردی. نظامی. چو خورشید از حصار لاجوردی علم زد بر سر دیوار زردی. نظامی. دامن ابریسکی ّ و شیرکی هست چون این لاجوردی دایره. نظام قاری. لشکر موئینه را با صوف بین هست چونان لاجوردی دایره. نظام قاری
منسوب به لازورد. لاجوردی. برنگ لاجورد. رنگی بین آسمانجونی ازرق و نیلی. صاحب الجماهر گوید: قال نصر، ان للاکهب مراتب تتفاضل بالشبع من اللون فاوّله الاّسمانجونی الازرق، ثم اللازوردی، ثم النیلی، ثم الکحلی و هو اشبعها..
منسوب به لازورد. لاجوردی. برنگ لاجورد. رنگی بین آسمانجونی ازرق و نیلی. صاحب الجماهر گوید: قال نصر، ان للاکهب مراتب تتفاضل بالشبع من اللون فاوّله الاَّسمانجونی الازرق، ثم اللازوردی، ثم النیلی، ثم الکحلی و هو اشبعها..
لاجورد. لاژورد. رجوع به لاجورد شود: زمین جزع و دیوارها لازورد درش زر و بیجاده بر زر زرد. اسدی (گرشاسب نامه ص 286 نسخۀ کتاب خانه مؤلف). چو بنهاد گردون ز یاقوت زرد روان مهره بر طارم لازورد. اسدی (گرشاسب نامه). بنزدیک تابوت زرین مگرد که دیدی در آن خانه لازورد. اسدی (گرشاسب نامه). و لوح از لازورد بر بالین مرد نهاده. (مجمل التواریخ). صاحب الجماهر گوید: اللازورد، یسمی بالرومیه ارمیناقون کأنّه نسبه الی ارمینیه فان الحجر الارمنی المسهل للسوداء یشبهه و اللازورد یحمل الی ارض العرب من ارمینیه و الی خراسان و العراق من بدخشان و قیل العوهق هو اللازورد و هو فی شعر زهیر بخلافه: تراخی به حب الضحاء و قد رأی سماوه قشراء الوظیفین عوهق قیل الضحاء للابل مثل الغذاء للناس و السماوه اشخص. و قشراء الوظیفین النعامه. و العوهق الطویله و وزنه بالقیاس الی القطب سبعه و ستون و ثلثان و ربع و الجید منه یجلب من جبال کران وراء شعب بنجهیر و قال نصر معدنه قرب جبل البیحاذی ببدخشان و اعظم مایوجد من قطاعه عشر رطل و یبرد و یجلی و یطحن و یستعمل فی الاصباغ و مادام صحیحاً فانه یضرب الی لون النیل و ربما مال الی السواد وفی اکثر الحال یکون علی وجه المحکوک المجلو کواکب ذهبیه کالحباب و اذا سحق وهو برخاوته مؤاتی للطحن اشرق لونه و جاء منه صبغ مؤنق لایدانیه شی من اشباهه. و قد یوجد منه فی معادن تعرف بتوث بنگ لعده من شجر الفرصاد بها و هی قریبه من زروبان فی الندره مالا یتخلف عن کراثی رخاوه و حسن مکسره و سائره مختلط بجوهر آخر مشبعالخضرهالفستقیه و نظن به انه دهنج الا ان وقره یعطی فی الاذابه عشره دراهم فضه فیبطل به ذلک الظن لانهم قالوا فی استنزال الدهنج ان النازل منه نحاس و لا فضه والله الموفق الجماهر فی معرفه الجواهر صص 195- 196. و رجوع به لاژورد شود
لاجورد. لاژورد. رجوع به لاجورد شود: زمین جزع و دیوارها لازورد درش زر و بیجاده بر زر زرد. اسدی (گرشاسب نامه ص 286 نسخۀ کتاب خانه مؤلف). چو بنهاد گردون ز یاقوت زرد روان مهره بر طارم لازورد. اسدی (گرشاسب نامه). بنزدیک تابوت زرین مگرد که دیدی در آن خانه لازورد. اسدی (گرشاسب نامه). و لوح از لازورد بر بالین مرد نهاده. (مجمل التواریخ). صاحب الجماهر گوید: اللازورد، یسمی بالرومیه ارمیناقون کأنّه نسبه الی ارمینیه فان الحجر الارمنی المسهل للسوداء یشبهه و اللازورد یحمل الی ارض العرب من ارمینیه و الی خراسان و العراق من بدخشان و قیل العوهق هو اللازورد و هو فی شعر زهیر بخلافه: تراخی به حب الضحاء و قد رأی سماوه قشراء الوظیفین عوهق قیل الضحاء للابل مثل الغذاء للناس و السماوه اشخص. و قشراء الوظیفین النعامه. و العوهق الطویله و وزنه بالقیاس الی القطب سبعه و ستون و ثلثان و ربع و الجید منه یجلب من جبال کران وراء شعب بنجهیر و قال نصر معدنه قرب جبل البیحاذی ببدخشان و اعظم مایوجد من قطاعه عشر رطل و یبرد و یجلی و یطحن و یستعمل فی الاصباغ و مادام صحیحاً فانه یضرب الی لون النیل و ربما مال الی السواد وفی اکثر الحال یکون علی وجه المحکوک المجلو کواکب ذهبیه کالحباب و اذا سحق وهو برخاوته مؤاتی للطحن اشرق لونه و جاء منه صبغ مؤنق لایدانیه شی ُ من اشباهه. و قد یوجد منه فی معادن تعرف بتوث بنگ لعده من شجر الفرصاد بها و هی قریبه من زروبان فی الندره مالا یتخلف عن کراثی رخاوه و حسن مکسره و سائره مختلط بجوهر آخر مشبعالخضرهالفستقیه و نظن به انه دهنج الا ان وقره یعطی فی الاذابه عشره دراهم فضه فیبطل به ذلک الظن لانهم قالوا فی استنزال الدهنج ان النازل منه نحاس و لا فضه والله الموفق الجماهر فی معرفه الجواهر صص 195- 196. و رجوع به لاژورد شود
منسوب به لاجورد. برنگ لاجورد: برای آنکه نقش تو نگارند دل خاقانی آمد لاجوردی. (خاقانی لغ)، نوعی آبی مرکب از آبی مخلوط با مقداری کم قرمز است، آسمان: ز بیم چنبر این لاجوردی همی بیرون جهم هزمان ز چنبر. (ناصر خسرو لغ)
منسوب به لاجورد. برنگ لاجورد: برای آنکه نقش تو نگارند دل خاقانی آمد لاجوردی. (خاقانی لغ)، نوعی آبی مرکب از آبی مخلوط با مقداری کم قرمز است، آسمان: ز بیم چنبر این لاجوردی همی بیرون جهم هزمان ز چنبر. (ناصر خسرو لغ)
پارسی تازی گشته لاژوردی رنگ لاجوردی منسوب به لاجورد. برنگ لاجورد: برای آنکه نقش تو نگارند دل خاقانی آمد لاجوردی. (خاقانی لغ)، نوعی آبی مرکب از آبی مخلوط با مقداری کم قرمز است، آسمان: ز بیم چنبر این لاجوردی همی بیرون جهم هزمان ز چنبر. (ناصر خسرو لغ)
پارسی تازی گشته لاژوردی رنگ لاجوردی منسوب به لاجورد. برنگ لاجورد: برای آنکه نقش تو نگارند دل خاقانی آمد لاجوردی. (خاقانی لغ)، نوعی آبی مرکب از آبی مخلوط با مقداری کم قرمز است، آسمان: ز بیم چنبر این لاجوردی همی بیرون جهم هزمان ز چنبر. (ناصر خسرو لغ)
منسوب به لاجورد. برنگ لاجورد: برای آنکه نقش تو نگارند دل خاقانی آمد لاجوردی. (خاقانی لغ)، نوعی آبی مرکب از آبی مخلوط با مقداری کم قرمز است، آسمان: ز بیم چنبر این لاجوردی همی بیرون جهم هزمان ز چنبر. (ناصر خسرو لغ)
منسوب به لاجورد. برنگ لاجورد: برای آنکه نقش تو نگارند دل خاقانی آمد لاجوردی. (خاقانی لغ)، نوعی آبی مرکب از آبی مخلوط با مقداری کم قرمز است، آسمان: ز بیم چنبر این لاجوردی همی بیرون جهم هزمان ز چنبر. (ناصر خسرو لغ)
منسوب به لاجورد. برنگ لاجورد: برای آنکه نقش تو نگارند دل خاقانی آمد لاجوردی. (خاقانی لغ)، نوعی آبی مرکب از آبی مخلوط با مقداری کم قرمز است، آسمان: ز بیم چنبر این لاجوردی همی بیرون جهم هزمان ز چنبر. (ناصر خسرو لغ)
منسوب به لاجورد. برنگ لاجورد: برای آنکه نقش تو نگارند دل خاقانی آمد لاجوردی. (خاقانی لغ)، نوعی آبی مرکب از آبی مخلوط با مقداری کم قرمز است، آسمان: ز بیم چنبر این لاجوردی همی بیرون جهم هزمان ز چنبر. (ناصر خسرو لغ)