از شاخه های زبان های هند و اروپایی که تا قرون اخیر زبان علمی و کلیسایی در کشورهای اروپای غربی بود، الفبای این زبان که از الفبای یونانی باختری گرفته شده و بعدها اساس و بنیان الفباهای اروپای غربی قرار گرفت، ویژگی آنچه از زبان و فرهنگ روم باستان گرفته شده است
از شاخه های زبان های هند و اروپایی که تا قرون اخیر زبان علمی و کلیسایی در کشورهای اروپای غربی بود، الفبای این زبان که از الفبای یونانی باختری گرفته شده و بعدها اساس و بنیان الفباهای اروپای غربی قرار گرفت، ویژگی آنچه از زبان و فرهنگ روم باستان گرفته شده است
دهی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت، در 12هزارگزی باختر مسکون کنار رود خانه سقدر، منطقۀ آن کوهستانی و سردسیر، محصول آن غلات و میوه جات و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت، در 12هزارگزی باختر مسکون کنار رود خانه سقدر، منطقۀ آن کوهستانی و سردسیر، محصول آن غلات و میوه جات و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان حومه بخش غربی شهرستان رفسنجان، واقع در 41 هزارگزی جنوب رفسنجان، و35 هزارگزی جنوب راه شوسۀ رفسنجان به یزد، این ده 27 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان حومه بخش غربی شهرستان رفسنجان، واقع در 41 هزارگزی جنوب رفسنجان، و35 هزارگزی جنوب راه شوسۀ رفسنجان به یزد، این ده 27 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دیهی است جزء دهستان دشتابی بخش بویین، شهرستان قزوین، واقع در 36 هزارگزی شمال باختر بویین و 24 هزارگزی راه عمومی، جلگه و آب و هوای آب معتدل است، یکصد تن سکنه دارد، آب آن از قنات و محصولات عمده آن غلات و چغندرقند و شغل اهالی آن زراعت و گلیم و جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دیهی است جزء دهستان دشتابی بخش بویین، شهرستان قزوین، واقع در 36 هزارگزی شمال باختر بویین و 24 هزارگزی راه عمومی، جلگه و آب و هوای آب معتدل است، یکصد تن سکنه دارد، آب آن از قنات و محصولات عمده آن غلات و چغندرقند و شغل اهالی آن زراعت و گلیم و جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
ملکۀ سکاها است، مؤلف ایران باستان آرد: دیودور از قول کتزیاس تمجید زیاد از ملکۀ سکاها و زارین کرده و گوید: ... او این ملت را از قید رقیت مردمان مجاور خلاصی داد، شهرهای زیاد بساخت و اخلاق مردم خود را ملایم کرد، بشکرانۀ این کارها سکاها پس از مرگ ملکه مقبره ای برای او ساختند بشکل هرم ... روی آن، مجسمۀ بزرگی ازطلا نصب کرده و آن را تعظیم و تکریم میکردند چنانکه پهلوانی را کنند، (ایران باستان ج 1 ص 212 و 214)
ملکۀ سکاها است، مؤلف ایران باستان آرد: دیودور از قول کتزیاس تمجید زیاد از ملکۀ سکاها و زارین کرده و گوید: ... او این ملت را از قید رقیت مردمان مجاور خلاصی داد، شهرهای زیاد بساخت و اخلاق مردم خود را ملایم کرد، بشکرانۀ این کارها سکاها پس از مرگ ملکه مقبره ای برای او ساختند بشکل هرم ... روی آن، مجسمۀ بزرگی ازطلا نصب کرده و آن را تعظیم و تکریم میکردند چنانکه پهلوانی را کنند، (ایران باستان ج 1 ص 212 و 214)
دهی از دهستان خواشید، بخش ششتمدشهرستان سبزوار که در 32 هزارگزی باختر ششتمد و 6هزارگزی باختر راه شوسه سبزوار به کاشمر واقع است، کوهستانی، معتدل و دارای 676 تن سکنه است آب مشروب آن از قنات و محصول عمده آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است راه مالرو دارد، این ده را در اصطلاح محلی فیده سرا نیز میگویند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان خواشید، بخش ششتمدشهرستان سبزوار که در 32 هزارگزی باختر ششتمد و 6هزارگزی باختر راه شوسه سبزوار به کاشمر واقع است، کوهستانی، معتدل و دارای 676 تن سکنه است آب مشروب آن از قنات و محصول عمده آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است راه مالرو دارد، این ده را در اصطلاح محلی فیده سرا نیز میگویند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
امیر سیف الدین محمود شمسی، پدر امیرخسرو دهلوی مشهورترین شاعر فارسی زبان هندوستان، لاچین از ترکان ختائی ترکستان بود و در استیلای مغول از بلخ به هند رفت و در خدمت شمس الدین التتمش درآمد و به امیر سیف الدین محمود شمسی مشهور گردید، و به سال 658 هجری قمری وفات یافت، (تاریخ مغول ص 546) غلام ملک اشرف پسر تیمورتاش بن چوپان، از امرای قرن هشتم، رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 179 و حبیب السیر ج 2 ص 86 شود
امیر سیف الدین محمود شمسی، پدر امیرخسرو دهلوی مشهورترین شاعر فارسی زبان هندوستان، لاچین از ترکان ختائی ترکستان بود و در استیلای مغول از بلخ به هند رفت و در خدمت شمس الدین التتمش درآمد و به امیر سیف الدین محمود شمسی مشهور گردید، و به سال 658 هجری قمری وفات یافت، (تاریخ مغول ص 546) غلام ملک اشرف پسر تیمورتاش بن چوپان، از امرای قرن هشتم، رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 179 و حبیب السیر ج 2 ص 86 شود
تیره و تاریک، (برهان) (آنندراج)، تاریک، (فرهنگ جهانگیری) : ای خواجه من جام میم چون سینه را غمگین کنم ؟ شمع و چراغ خانه ام چون خانه را تارین کنم ؟ مولوی (از فرهنگ جهانگیری)، رجوع به تار، تاری، تاریک، تاریکی شود، تاری را نیز گویند که آب درخت تار است، (برهان) (آنندراج)، آبی باشد که از درخت تار حاصل شود و آن شربتی باشد که نشأۀ باده در سر آورد، (فرهنگ جهانگیری)
تیره و تاریک، (برهان) (آنندراج)، تاریک، (فرهنگ جهانگیری) : ای خواجه من جام میم چون سینه را غمگین کنم ؟ شمع و چراغ خانه ام چون خانه را تارین کنم ؟ مولوی (از فرهنگ جهانگیری)، رجوع به تار، تاری، تاریک، تاریکی شود، تاری را نیز گویند که آب درخت تار است، (برهان) (آنندراج)، آبی باشد که از درخت تار حاصل شود و آن شربتی باشد که نشأۀ باده در سر آورد، (فرهنگ جهانگیری)
نام شهری است. (آنندراج). نام شهرکی است بیک روزه راه بمغرب حماه. (دمزن). نام شهری از شام در نزدیکی حماه. (ناظم الاطباء). وعامه آن را بعرین نامند. شهر نیکویی است میان حلب وحماه از جهت مغرب. (از معجم البلدان) (مراصد الاطلاع). از بلاد مشهور فلسطین باشد رجوع به نزهه القلوب چ 1331 لیدن ج 3 ص 271 شود. نام قصبۀ کوچکی است در بین حلب و حماه که در جانب شمال حماه واقع گشته زمانی قصبۀ معموری بوده و بمناسبت قلعه و باغ و باغچه ها شهرت داشته در جنگهای صلیبی حایز اهمیت بوده و رفته رفته به انحطاط گراییده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2) ، فاخته بود. (اوبهی) (حاشیۀ فرهنگ اسدی خطی نخجوانی). رجوع به خشین و خشین سار شود
نام شهری است. (آنندراج). نام شهرکی است بیک روزه راه بمغرب حماه. (دِمزن). نام شهری از شام در نزدیکی حماه. (ناظم الاطباء). وعامه آن را بعرین نامند. شهر نیکویی است میان حلب وحماه از جهت مغرب. (از معجم البلدان) (مراصد الاطلاع). از بلاد مشهور فلسطین باشد رجوع به نزهه القلوب چ 1331 لیدن ج 3 ص 271 شود. نام قصبۀ کوچکی است در بین حلب و حماه که در جانب شمال حماه واقع گشته زمانی قصبۀ معموری بوده و بمناسبت قلعه و باغ و باغچه ها شهرت داشته در جنگهای صلیبی حایز اهمیت بوده و رفته رفته به انحطاط گراییده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2) ، فاخته بود. (اوبهی) (حاشیۀ فرهنگ اسدی خطی نخجوانی). رجوع به خشین و خشین سار شود
مغولی گنج گوهر گنج شاهی خزانه جواهر و زر سرخ که مستقیما تحت نظر سلطان بوده: (درین وقت پادشاه اسلام ضبط آن چنان فرمود که خزانه ها جدا باشد هر آنچ مرصعات بود تمامت بدست مبارک در صندوق نهد چنانکه اگر تصرفی رود فی الحال معلوم گردد... و هر آنچه زر سفید و انواع جامه ها بود که پیوسته خرج کند خزانه داری و خواجه سرایی دیگر را نصب فرموده... خزانه اول را نارین و دوم را بیدون میگفتند)
مغولی گنج گوهر گنج شاهی خزانه جواهر و زر سرخ که مستقیما تحت نظر سلطان بوده: (درین وقت پادشاه اسلام ضبط آن چنان فرمود که خزانه ها جدا باشد هر آنچ مرصعات بود تمامت بدست مبارک در صندوق نهد چنانکه اگر تصرفی رود فی الحال معلوم گردد... و هر آنچه زر سفید و انواع جامه ها بود که پیوسته خرج کند خزانه داری و خواجه سرایی دیگر را نصب فرموده... خزانه اول را نارین و دوم را بیدون میگفتند)