جدول جو
جدول جو

معنی لاریج - جستجوی لغت در جدول جو

لاریج
تنگه لاریج در مازندران در ناحیۀ شمالی البرز واقع است، از حیث وجود معادن آهن و زغال سنگ بهترین نقطۀ ناحیۀ شمالی کوههای البرز است، در این محل بواسطۀ نبودن درخت رگه های آهن و زغال سنگ خوب نمایان و رگه های سنگ آهن دارای سی سانتیمتر عرض میباشد، در قسمتی که رودخانه آبشاری تشکیل میدهد در پنج نقطه رگه های سنگ آهن پیداست که هر یک چهل سانتیمتر عرض و یک متر و نیم طول دارد، در این ناحیه از قدیم استفاده از کلوخه های آهن انجام میگرفته و اکنون هم کم و بیش استخراج مینمایند، ترتیب استفاده از سنگهای آهنی به این شکل است که در کوره های کوچک تنگۀ لاریجان سنگ آهنی را که بواسطۀ جریان آب از کوه جدا شده است جمع و ذوب می کنند، (جغرافیای اقتصادی تألیف آقای کیهان ص 259 - 260)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

در ایران به نوعی اتومبیل بارکش اطلاق می شد
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دهی است از دهستان دلارستاق در لاریجان از توابع شهرستان آمل که 195 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(فِ رَ تِ)
سیدنعمت الله. از اجلۀ سادات لاریجان مازندران بوده. در اوایل جوانی در شهر بارفروش - بابل کنونی - تحصیل علوم متداوله کرده، بعد از فراغت از اکتساب کمالات به طهران آمد و بحکم فتحعلیشاه به رتبۀ تعلیم نواب شاهزادۀ والاتبار علیخان ظل السلطان رسید، پس منصب شیخ الاسلامی لاریجان یافت... از اشعار اوست:
کی چو ما زاهد در این خرگاه بیند شاه را
کو شه از خرگه شناسد ما ز شه خرگاه را
آه از این سوز درون کز خویش ایمن نیستم
تا کشم از دل بدان سوزی که خواهم آه را.
(از مجمع الفصحاء رضاقلی هدایت چ سنگی ج 2 ص 382)
لغت نامه دهخدا
(فَ رَ)
نام دهی بوده است از دهستان دیلارستاق لاریجان. (از سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ترجمه فارسی ص 154). در مآخذ جغرافیایی متأخر نام آن نیست
لغت نامه دهخدا
(مَ نَ)
از قرای ناحیۀ لاریجان است در مازندران در دامنۀ کوه دماوند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 299)
لغت نامه دهخدا
(چََم یِ بِ گَ مِ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: چشمه ای است واقع در آبادی گرماب سر که فاصله این چشمه تا آبادی ’تادینه’ که از قرای معظم لاریجان است کمتر از یک فرسخ میباشد و آب چشمه هفتاد درجه حرارت دارد’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 229)
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ)
دهی است از درۀ لار لاریجان آمل با 8500 پا ارتفاع. رجوع به سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو متن انگلیسی ص 41 و 115 و ترجمه آن ص 67 و 155 شود
لغت نامه دهخدا
(پَ)
نام قریه ای از دهستان به رستاق لاریجان. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 40 و 114 و 157)
لغت نامه دهخدا
نام دهستانی است از بخش لاریجان شهرستان آمل، این دهستان در جنوب بخش و در مرتفعترین نقاط درۀ رود خانه هراز واقع است، هوای آن سردسیر و آب آنجا از چشمه سارها تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و لبنیات و حبوبات و عسل است، شغل اکثر سکنه زراعت است و عده ای درپائیز و زمستان تا اواسط بهار در قسمت جلگۀ مازندران بکارهای زراعت مشغول هستند و تابستان بمحل خود مراجعت می نمایند، این دهستان از نقاط ییلاقی شهرستان آمل بوده و با داشتن آبهای معدنی ممکن است در آتیه بسیار آباد گردد، از 18 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 7500 تن است و قراء مهم آن عبارتند از: رینه، لاسم، نوا، اسک، نیاک، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)، سخی جوانمرد، نیکوکار، محسن، (ناظم الاطباء)، کریم طبع، پاک نژاد، (ناظم الاطباء)، اما در معنی اخیر به این مأخذ منحصر است
لغت نامه دهخدا
لارجان، ناحیۀ رسوبی مثلثی که رود هراز پس از طی قوسی در جنوب کوه دماوند و تشکیل دادن قوسی و سیر بطرف شمال عبور از تنگه های متعدد تشکیل میدهد که شهر آمل در آن مثلث بنا شده است، این ناحیه را به چهار قسمت می توان تقسیم کرد:
1 - آمل، 2 - لاریجان، 3 - رستاق، 4 - دلارستاق، لاریجان، از شمال محدود است به آمل و از مشرق به بندپی و از جنوب به دماوند و از مغرب به دلارستاق و به چندبلوک جدا مانند چلاو و امیریه در مشرق رود هراز و بالا لاریجان که درۀ اصلی رود هراز است تقسیم میشود، ناحیۀ لاریجان دارای آبهای فراوان و بواسطۀ خاکهای آتشفشانی بسیار حاصلخیز و به همین جهت قرای متعدد داردکه نزدیک بهم و در کنار رود هراز و شعب آن ساخته شده و اغلب آنها قدیمی میباشد و بواسطۀ مجاورت کوه دماوند چشمه های آب معدنی فراوان دارد، قریۀ مهم آن اسک است که در کنار رود هراز واقع شده و در دامنۀ کوه دماوند قریۀ رینه و امیریه و دامنه است، اهالی لاریجان بیشتر به گله داری و مال داری و تجارت مشغول هستند، چشمه های آب معدنی معروف این ناحیه عبارت است از چشمۀ آب گرم گوگردی در دامنۀ شرقی کوه دماوند که حمامی معروف به حمام شاه عباسی دارد و مردم از آن استفاده میکنند و علاوه بر آن چاله های دیگری در حوالی چشمه کنده اند که در موقع لزوم در آنها آب انداخته و استحمام می کنند، اهالی اعتقاد غریبی به آب گرم مزبور دارند و اگر چه آن فقط برای امراض جلدی مفید است ولی عموم مرضائی که دارای امراض جلدی نیستند برای معالجه واستحمام به آنجا میروند، دیگر چشمۀ آب آهن که در قسمت مرتفعتری واقع شده و برای کم خونی مفید است، دیگرچشمۀ اسک که در قریۀ اسک واقع است و دارای گاز کربنیک بسیار و املاح مختلفه است، در مغرب اسک چشمۀ دیگری موسوم به آب فرنگی است، به طورکلی باید متوجه بودکه چون طرز استفادۀ از این آبها مطابق قواعد علمی و صحی نیست از هیچ یک از آنها امید بهبود و معالجۀ قطعی نمی توان انتظار داشت مگر در صورتی که مانند دیگرممالک در سر هر یک از آنها بناهای لازمه برای استفادۀ از آبها ساخته شود و فوائد هر یک از آنها را نیز بطور واضح معلوم کنند، (جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 295)
لغت نامه دهخدا
(ری ی)
منسوب به لار. لارزی. (سمعانی ورق 595)
لغت نامه دهخدا
(لارْ رِ)
دمی نیک بارن. نام جراح نظامی فرانسوی. مولد بودان (پیرنۀ علیا) (1766-1842 میلادی)
لغت نامه دهخدا
از جملۀ خطوط هند معمول در لاردیش، (تحقیق ماللهند بیرونی ص 82 س 15)
لغت نامه دهخدا
مصلح الدین محمد بن صلاح اللاری الانصاری، برخی نوشته اند، عبدالغفور اللاری الانصاری و بعض دیگر المولی محمد بن صلاح بن جلال بن کمال بن محمداللغوی السعدی العبادی الشافعی المشهور بملا مصطلح الدین اللاری، وی از مردم لار (فارس) و مشاهیر علما و از شاگردان جلال الدین دوانی است، از میرکمال الدین حسینی و میرغیاث و دیگر مشاهیر عصر کسب علوم نقلی و عقلی کرد و سپس به هندوستان رفت و از همایون شاه نواخت یافت، پس از مرگ این سلطان ترک آن دیار گفت و به زیارت مکه شد، سپس به بلاد روم و به استانبول رفت و آنجا با ابوالسعود افندی و دیگر علما در علوم نقلی و عقلی مباحثاتی داشت، و پس از مدتی اقامت به دیاربکر شتافت و بدانجا به سال 979 هجری قمری درگذشت، او را تصنیفی است در علم هیأت بنام ’التذکره’ و در منطق کتاب ’التهذیب’، و نیز بر شرح طوالع اصفهانی و هم بر شرح الهدایهالحکمیه قاضی میرحسن و بر شرح مولی جلال بر تهذیب و بر برخی مواضع شرح مواقف جرجانی و شمائل النبی به عربی و فارسی و بر تفسیر بیضاوی حاشیه دارد، نیز او را تاریخی است به فارسی از آغاز خلقت تا زمان خود و هم قصائد بسیار و اشعار مختلف و این دو بیت از آن جمله است:
الا انما الدنیا کاحلام نائم
فمن ذاک ایقاظ الانام نیام
و طوفان نوح قد نجا منه فرقه
ولکن طوفان المنیه عام،
نیز رجوع به مصلح الدین محمد شود، (قاموس الاعلام ترکی و معجم المطبوعات ج 2)
صلاح الدین محمد، متوفی در حدود سال 930 هجری قمری او راست تفسیر سورۀ قدر که برای اسکندر پاشا نوشته است
او راست: کتاب تاریخ مسمی به مرآهالادوار
لغت نامه دهخدا
مرغ لاری نوعی از مرغان خانگی، قسمی خروه و ماکیان درشت بومی ایران که گردنش فاقد پر است،
، نوعی از سک-ۀ نقرۀ فارس، (آنندراج، در جای دیگر دیده نشد)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بوی. بوی خوش. (مهذب الاسماء). ارج. اریجه. ج، اراییج.
لغت نامه دهخدا
از بلوکات ناحیۀ نور و مازندران، عده قرای آن 15 و مرکز آن لاویج و جمعیت تقریبی آن 2055 نفر و محدود است از شمال به میان بند و از شرق به ناتلکنار و از جنوب به میان رود علیاو از مغرب به هلوپشه، و مساحت آن در حدود بیست فرسنگ باشد، رابینو در سفرنامۀ خود (ص 110 بخش انگلیسی) بنقل از ظهیرالدین مرعشی لاویج را از توابع کجور ذکر کند و ’لاویجی’ را از توابع نور رجوع به لاویجی شود،
نام یکی از دهستانهای بخش نور، شهرستان آمل واقع در جنوب سولده و باختر آمل در سینۀ کوهستان جنگلی، هوای آن معتدل و مرطوب، آب قراء آن از چشمه سار، محصول عمده آن غلات و لبنیات، شغل اهالی گله داری است و در آبادیهای تنگه از قدیم الایام تهیۀ ساچمه که سرب آن از محل بدست می آید معمول است، در ارتفاعات جنوبی سه مزرعه بنام ایزوا و میرخمند و خورتاب رود وجود دارد که محل ییلاق سکنۀ دهستان میباشد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(وْ)
اگوست دو. فیزیک دان سویسی. مولد ژنو (1873-1801 میلادی)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان امیری بخش لاریجان شهرستان آمل واقع در 21 هزارگزی شمال خاوری رینه دارای 35 تن سکنه، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
نام موضعی از مشک آباد ساری، (مازندران و استرآباد رابینو ص 6، 13، 48، 49، 121، 158 بخش انگلیسی)، دهی از دهستان گیلخوران بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع در یازده هزارگزی شمال خاوری جویبار کنار رود خانه سیاهرود، دشت معتدل و مرطوب و مالاریائی، دارای 1300 تن سکنۀ شیعۀمازندرانی زبان، آب از رود خانه سیاه چاه، محصول برنج و غلات و پنبه و کنجد و صیفی، شغل اهالی زراعت و حشم داری و راه مالروست، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
نام محلی به خرسونس کاریه، (ایران باستان ج 2 ص 1112)
لغت نامه دهخدا
نام شهری، گزنفون گوید کورش پس از جنگ با کرزوس و شکست دادن وی پس از عقد معاهده به دسته ای از سپاهیان سنگین اسلحۀ مصری که مردانه حرب و مقاومت کرده بودند شهرهائی در صفحات علیا داد که هنوز (زمان کزنفون) به شهرهای مصری معروفند و علاوه بر آن لاریس و سیل لن را که در نزدیکی سیمه و به مسافت کمی از دریاست بدانها بخشید و این محلها امروز هم در تصرف اعقاب مصریان است، (ایران باستان ج 1 ص 362)
لغت نامه دهخدا
نام محلی کنار راه زاهدان به خاش میان میرجاوه و سیاه جنگل در 96 هزارگزی خاش
لغت نامه دهخدا
نام پشته هائی در حوالی سوله ده مازندران، (مازندران و استراباد رابینو ص 31 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(کَ چَ)
دهی است از دهستان اهلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل. دشت، معتدل و مرطوب است و 205 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
آنجای از شاخۀ رز که خوشۀ انگور از آن بیرون آید، (ناظم الاطباء) (شعوری)، وادیج، و رجوع به وادیج و واذیج شود
لغت نامه دهخدا
(کو کُ نَنْ دَ / دِ)
دمیدن بوی خوش. برانگیخته شدن بوی خوش. (آنندراج). بوی خوش دادن. (آنندراج). خوش بوی شدن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
تصویری از لاریس
تصویر لاریس
لارقس
فرهنگ لغت هوشیار
بی شک (شک واژه ای پهلوی است) بیگمان بی تردید بی گمان، آنچه که در آن شک نشود، قرآن مجید: ای نگارنده صحیفه غیب نام تو صدر صفحه لاریب (هاتفی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریج
تصویر اریج
((اَ رِ))
بوی خوش دادن، بوی خوش
فرهنگ فارسی معین
نوعی گیاه با گل های زرد که برای درمان به گاو می خورانند
فرهنگ گویش مازندرانی
نام یکی از مناطق نور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بالا لاریجان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع گیل خواران قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
لاریجان که اهالی فارس زبان آن را لاریجانات نیز گویند، از
فرهنگ گویش مازندرانی