جدول جو
جدول جو

معنی لاذر - جستجوی لغت در جدول جو

لاذر
از شهرهای مکران و میان آن و سیستان سه روزه راه است، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بلاذر
تصویر بلاذر
بلادر، زینت آلات زنان، زیورآلات عروس، گیاهی درختی، کوتاه و بومی هند با میوه ای سیاه رنگ که مصرف دارویی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاغر
تصویر لاغر
انسان یا حیوان باریک اندام و کم گوشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاذع
تصویر لاذع
سوزان سوزنده، دردیست که صاحب آن پندارد که عضو دردمند میسوزد لذاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاذر
تصویر هاذر
روز داغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلاذر
تصویر بلاذر
بلادر
فرهنگ لغت هوشیار
پتیست کننده پتیستگر (پتیست نذر)، از نام خدایخانه آنکه نذری کرده نذر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
باریک اندام مقابل فربه چاق: بود کوبجاه از تو کمتر شود هم از رشک مهر تو لاغر شود. (شا. لغ) نزار، باریک اندام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاتذر
تصویر لاتذر
مگذار، ماخوذ از آیه 27 سوره 71 جن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاذب
تصویر لاذب
چسبنده دوسنده چسبنده دوسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واذر
تصویر واذر
گذارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاذغ
تصویر لاذغ
سوزان سوزننده
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به لادن نام صمغی است خوشبوی که از گیاه عشقه حاصل میشود و قاعده آور است. بهمین جهت در طب قدیم آنرا در زیر دامن زنی که قاعده اش بند آمده بود دود میکردند زیرا بخارات حاصل از آن نیز همین خاصیت را دارند. منظور از لادنی که در کتب قدیم و اشعار شعرا بعنوان صمغ خوشبوی آورده شده همین لادن است لاذنه لاذن: نریزد از درخت ارس کافور نخیزد از میان لاد لادن، (منوچهری. د. چا. 66: 2)، نام صمغی که بویی مطبوع دارد و از گیاه قستوس حاصل میشود. بهمین جهت گاهی گیاه قستوس را هم بنام لادن و یا شجره اللادن خوانند. غالبا صمغ قستوس را لادن عنبری مینامند، از گونه ای کاج بنام پیسه اکسلسا صمغی خوشبوی حاصل میگردد که لادن نامیده میشود، گیاهی از تیره شمعدانی ها که دارای ساقه پیچنده است. برگهایش نسبه پهن و گلهایش رنگ نارنجی خاصی دارند. انساج این گیاه بویی تند ومطبوع شبیه بوی تره تیزک دارند. اصل این گیاه از آمریکای جنوبی خصوصا کشور پرو میباشد و از آنجا به نقاط دیگر برده شده است در آمریکای جنوبی بشکل یک گیاه پایا میزید ولی در کشورهای دیگر از جمله ایران گیاه یکساله زینتی بشمار میرود. در حدود 30 گونه از این گیاه شناخته شده است گل لادن ابوخنجر طرطور الباشا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاذه
تصویر لاذه
پارسی تازی گشته لاد دیبای سرخرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاذر
تصویر عاذر
رگ دشتان، پلیدی، پوزشخواه، نشان خستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاذر
تصویر خاذر
پنهان، بدهکار گریزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاذر
تصویر حاذر
ترساننده، پرهیزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاغر
تصویر لاغر
((غَ))
باریک، باریک اندام، نزار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاذع
تصویر لاذع
((ذِ))
سوزان، سوزنده، دردی است که صاحب آن می پندارد که عضو درمند می سوزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاذب
تصویر لاذب
((ذِ))
چسبنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناذر
تصویر ناذر
((ذ))
نذرکننده، ترساننده، بیم دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاغر
تصویر لاغر
ضعیف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لاغر
تصویر لاغر
نزار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لاغر
تصویر لاغر
Lean, Emaciated, Gangly, Gaunt, Scrawny, Skinny, Slender
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لاغر
تصویر لاغر
émacié, malingre, maigre, décharné, mince, svelte
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از لاغر
تصویر لاغر
emagrecido, magro, esbelto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لاغر
تصویر لاغر
abgemagert, hager, schlank, mager, dünn
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لاغر
تصویر لاغر
wychudzony, chudy, szczupły
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لاغر
تصویر لاغر
иссохший , худой , тощий , стройный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لاغر
تصویر لاغر
виснажений , худий , стрункий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لاغر
تصویر لاغر
mager, slank
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لاغر
تصویر لاغر
demacrado, flacucho, delgado, escuálido, esbelto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از لاغر
تصویر لاغر
emaciato, magro, snodato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از لاغر
تصویر لاغر
कमजोर , दुबला , दुबला , बहुत पतला , पतला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از لاغر
تصویر لاغر
kurus, ramping
دیکشنری فارسی به اندونزیایی