جدول جو
جدول جو

معنی لاحسه - جستجوی لغت در جدول جو

لاحسه(حِ سَ)
تأنیث لاحس، سنهٌ لاحسه، سال سخت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لاحسه
سال سخت مونث لاحس جمع لواحس
تصویری از لاحسه
تصویر لاحسه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لامسه
تصویر لامسه
از حواس پنج گانۀ انسان که به وسیلۀ آن گرمی، سردی، زبری و نرمی اشیا درک می شود و آلت آن پوست بدن است، بساوایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاحقه
تصویر لاحقه
لاحق ها، ویژگی چیزهایی یا کسانی که بعد از چیز یا کس دیگر بیایند و به آن بپیوندند، جمع واژۀ لاحق
فرهنگ فارسی عمید
(مِ سَ)
حس لامسه، یکی از حواس پنجگانه. قوه و حاسۀ منبئه در پوست حیوان و آن تمیز کند میان سرد و گرم و خشک و تر و سخت و نرم و زبر و لغزان. حسی در همه اعضای حیوان و انسان که نرمی و درشتی و گرمی و سردی و تری و خشکی وگرانی و سبکی و امثال آن را بدان ادراک کند و این حس در سر انگشتان آدمی بیشتر باشد. قوتی در جلد بدن که به بسودن چیزی ادراک سختی و نرمی آن چیز میکند. (غیاث). قوتی که بدان جمیع کیفیات شی ٔ لمس شده را ادراک کند از قبیل نرمی و زبری و گرمی و سردی. رطوبت و یبوست صلابت و لینت و ثقل و خفت. لمس. بساوش. ببساوش. بساوائی. ببسودن. مجش. برماس. پرواس. فعل برمجیدن
لغت نامه دهخدا
(حِ ظَ)
تأنیث لاحظ. ج، لواحظ
لغت نامه دهخدا
(زَ)
لیسیدن به زبان. لحس. ملحس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
لیسنده، خورنده. آکل
لغت نامه دهخدا
نام موضعی به اندلس (الحلل السندسیه ج 2 ص 282)
لغت نامه دهخدا
(لِ سَ)
شیر ماده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شُ سِ)
پیر کلود نیول دو. درام نویس فرانسوی. مولد پاریس (1692 -1754 میلادی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لحسه
تصویر لحسه
لیسش لیسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاحس
تصویر لاحس
خورنده، لیسنده لیسنده، خورنده آکل جمع لواحس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحاسه
تصویر لحاسه
شیر ماده
فرهنگ لغت هوشیار
لامسه در فارسی مونث لامس برماسنده بپساونده بساوایی مونث لامس، حس لامسه. یکی از حواس پنجگانه انسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاحظه
تصویر لاحظه
مونث لاحظ - و - گوشه چشم مونث احظ جمع لواحظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاحقه
تصویر لاحقه
مونث لاحق، پساوند پسوند مزید موخر جمع لواحق
فرهنگ لغت هوشیار
((مِ س))
از حواس پنجگانه انسان که به وسیله آن گرمی و سردی و زبری و نرمی اشیاء احساس می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لامسه
تصویر لامسه
بساوایی
فرهنگ واژه فارسی سره
کف دست
فرهنگ گویش مازندرانی