- لاحسه
- سال سخت مونث لاحس جمع لواحس
معنی لاحسه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بساوایی
از حواس پنج گانۀ انسان که به وسیلۀ آن گرمی، سردی، زبری و نرمی اشیا درک می شود و آلت آن پوست بدن است، بساوایی
لاحق ها، ویژگی چیزهایی یا کسانی که بعد از چیز یا کس دیگر بیایند و به آن بپیوندند، جمع واژۀ لاحق
مونث لاحق، پساوند پسوند مزید موخر جمع لواحق
مونث لاحظ - و - گوشه چشم مونث احظ جمع لواحظ
لامسه در فارسی مونث لامس برماسنده بپساونده بساوایی مونث لامس، حس لامسه. یکی از حواس پنجگانه انسان
شیر ماده
خورنده، لیسنده لیسنده، خورنده آکل جمع لواحس
لیسش لیسیدن