جدول جو
جدول جو

معنی لابیج - جستجوی لغت در جدول جو

لابیج
نام پشته هائی در حوالی سوله ده مازندران، (مازندران و استراباد رابینو ص 31 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تنگه لاریج در مازندران در ناحیۀ شمالی البرز واقع است، از حیث وجود معادن آهن و زغال سنگ بهترین نقطۀ ناحیۀ شمالی کوههای البرز است، در این محل بواسطۀ نبودن درخت رگه های آهن و زغال سنگ خوب نمایان و رگه های سنگ آهن دارای سی سانتیمتر عرض میباشد، در قسمتی که رودخانه آبشاری تشکیل میدهد در پنج نقطه رگه های سنگ آهن پیداست که هر یک چهل سانتیمتر عرض و یک متر و نیم طول دارد، در این ناحیه از قدیم استفاده از کلوخه های آهن انجام میگرفته و اکنون هم کم و بیش استخراج مینمایند، ترتیب استفاده از سنگهای آهنی به این شکل است که در کوره های کوچک تنگۀ لاریجان سنگ آهنی را که بواسطۀ جریان آب از کوه جدا شده است جمع و ذوب می کنند، (جغرافیای اقتصادی تألیف آقای کیهان ص 259 - 260)
لغت نامه دهخدا
از بلوکات ناحیۀ نور و مازندران، عده قرای آن 15 و مرکز آن لاویج و جمعیت تقریبی آن 2055 نفر و محدود است از شمال به میان بند و از شرق به ناتلکنار و از جنوب به میان رود علیاو از مغرب به هلوپشه، و مساحت آن در حدود بیست فرسنگ باشد، رابینو در سفرنامۀ خود (ص 110 بخش انگلیسی) بنقل از ظهیرالدین مرعشی لاویج را از توابع کجور ذکر کند و ’لاویجی’ را از توابع نور رجوع به لاویجی شود،
نام یکی از دهستانهای بخش نور، شهرستان آمل واقع در جنوب سولده و باختر آمل در سینۀ کوهستان جنگلی، هوای آن معتدل و مرطوب، آب قراء آن از چشمه سار، محصول عمده آن غلات و لبنیات، شغل اهالی گله داری است و در آبادیهای تنگه از قدیم الایام تهیۀ ساچمه که سرب آن از محل بدست می آید معمول است، در ارتفاعات جنوبی سه مزرعه بنام ایزوا و میرخمند و خورتاب رود وجود دارد که محل ییلاق سکنۀ دهستان میباشد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
ابن ثور، صحابی است، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
برک لبیج، شتران شبانگاه بخوابگاه فروآیندۀ خوابندۀ پیرامون سرایها. یا شتران قوم مقیم و فروخوابنده پیرامون خانها. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لابیه
تصویر لابیه
فرانسوی لبدیسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لابی
تصویر لابی
سرسرای بزرگ ورودی، تالار ورودی هتل و مهمان خانه (واژه فرهنگستان)، گروه یا جریانی که تلاش می کنند بر هیئت حاکمه یا بر کسانی در جهت منافع یا آرمان خود اثر بگذارد
فرهنگ فارسی معین
نام یکی از مناطق نور
فرهنگ گویش مازندرانی
لعابی، ظرف لعابی
فرهنگ گویش مازندرانی
ماهی تابه
فرهنگ گویش مازندرانی