جدول جو
جدول جو

معنی لابری - جستجوی لغت در جدول جو

لابری
نام کرسی بخش در ایالت ’لاند’ ازولایت منت دمارسان، دارای 1031 تن سکنه، آن را سابقاً آلبره میگفتند و کرسی دوک نشینی بهمین نام بود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سابری
تصویر سابری
از مردم سابور، مربوط به سابور، برای مثال ناگه آمد بانگ کوس سابری از سیّرا / راست گویی بود نالان بر تن او زار زار (مسعودسعد - ۱۶۳)، نوعی جامۀ ابریشمی لطیف، زره محکم ریزبافت، نوعی خرمای لطیف
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
منسوب به بابر. رجوع به همین نام شود.
لغت نامه دهخدا
(بِ)
منسوب است به زمینی در شعر. (مراصد)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
به هندی ریحانست. (فهرست مخزن الادویه).
لغت نامه دهخدا
از امرای محلی هند در اواخر قرن پنجم بود که در جنگ با قوام الملک نظام الدین هبهاﷲ ابونصر فارسی پیشکار و کدخدا و سپهسالار غزنویان در هند شکست خورد و به هنگام فرار در رود خانه زاوه غرق گردید، مسعودسعد تفصیل این حادثه را در یک قصیدۀ 91 بیتی بمدح ابونصر فارسی بیان کرده است، مرحوم رشید یاسمی در مقدمۀ دیوان مسعودسعد آرد: از ناحیۀ دهگان شبی خبر بلاهور رسید که سابری نام با ده هزار سوار و پیاده بعزم جنگ پیش می آید، ابو نصر فارسی شخصاً بمقابلۀ او رفت و بیک منزل از آب زاوه گذشت و در ناحیۀ سیرا بدشمن رسید و چنان قرار داد که آب زاوه در برابر خصم و سپاه او در پس آنها باشد، سابری ناچار خود را به آب افکند ولی در آن غرقاب بهلاکت رسید، (مقدمۀ دیوان مسعودسعد ص لج لد) :
... ناگه آمد بانگ کوس سابری از سیرا
راست گوئی بود نالان بر تن او زار زار ...
... سابری کان نصرت بو نصر دید از آسمان
سطوتی دیگر نهیب و لشکری دیگر شعار ...
... تیر مه میدان رزم و موسم پیکارتو
آمد و آورد فتح سابری پیشت نثار ...
مسعودسعد (دیوان ص 172 - 174)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لابدی
تصویر لابدی
ناچاری ناچاری، بی چارگی، ضرورت، ناگزیری
فرهنگ لغت هوشیار
شکیبایی، نام سراینده ای شکیبایی شکیب تاب و توان در تحمل رنج و مشقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
لاغر بودن نحیفی مقابل فربهی چاقی
فرهنگ لغت هوشیار
خبر خوش نیست. ماخوذ از آیه 24 سوره 25 الفرقان: یوم یرون الملائکه لابشری یومئذ للمجرمین. (روزی که ببینند فرشتگان را نیست بشارتی در چنین روز برای گناهکاران. . بروز حشر که آواز لاتحف شنوند بگوش خاطر ایشان رسان که لابشری. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته شاپوری: گونه ای جامه ابریشمین گرانمایه، زره ریز بافت، گیاه نازک و نیکو، بهترین گونه خرما نوعی جامه ابریشمین تنک و گرانمایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابری
تصویر سابری
((بِ))
نوعی جامه ابریشمی لطیف و گرانمایه، هر چیز نازک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
ركاكةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
Scrawniness, Skinniness, Slenderness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
maigreur, finesse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
やせ細り , 痩せすぎ , ほっそり
دیکشنری فارسی به ژاپنی
لاغری، از دست دادن
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
لاغری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
শুকনো , পাতলাতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
ผอมแห้ง , ความผอม , ความผอมบาง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
ufinyu, wembamba
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
zayıflık, incelik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
마름 , 마름 , 날씬함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
消瘦 , 瘦弱 , 苗条
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
רזון , רָזֶה , רָזוֹנוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
kekurusan, kurus, kelangsingan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
दुबला पन , पतलापन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
delgadez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
magerigheid, magerheid, slankheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
худорлявість , худорба , стрункість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
худоба , стройность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
chudość, szczupłość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
Dünnheit, Magerkeit, Schlankheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
magreza, esbelteza
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لاغری
تصویر لاغری
magrezza, snellezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی