جدول جو
جدول جو

معنی لئونی - جستجوی لغت در جدول جو

لئونی
(لِ ءُ)
لئون مجسمه ساز و حروف ریز و مدال ساز ایتالیائی. مولد آرزو در حدود 1509 و وفات 1590 م
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ نی ی)
منسوب به لجون، از بلاد شام. (سمعانی ورق 494)
لغت نامه دهخدا
(لِ ءُ)
نام مردی که به سال 695 سلطنت روم شرقی (قسطنطنیه) را از ژوستی نین دوم امپراطور روم گرفت و به سال 705 درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(لِ ءُ)
بطریق عیسوی معاصر یزدگرد دوم پادشاه ساسانی
لغت نامه دهخدا
(لِ تُ)
نام جمهوری کوچکی در شمال شرقی اروپا کنار دریای بالتیک، به مساحت 65791 هزار گز مربع و دارای دو ملیون سکنه. کرسی آن ریگا است و مردم آن را لت یا لتونی گویند. لتونی در 1561م. تحت تسلط لهستان و از سال 1621 تحت تسلط سوئد و سپس در سال 1710 زیر سلطۀ روسیه درآمد و در 1917 میلادی استقلال یافت، ولی پس از جنگ جهانی اخیر باز روسیه آنجا را تصرف کرد.
لغت نامه دهخدا
(لُءِ)
مریس. ستاره شناس فرانسوی. مولد وین (اتریش) (1833 -1907 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(لِ ئُنْ)
نام قدیم منطقۀ واقع در شمال غربی اسپانی که در قرن دهم میلادی متشکل و در سال 1230 میلادی با کاستیل یکی شد و شامل ایالات کنونی لئون، زامرا، پالنسیا، والادلید و سالامانک است
نام شهری از جمهوری نیکاراگوآ به امریکای مرکزی و کرسی قدیم جمهوری. دارای چهل هزار تن سکنه
نام شهری به اسپانی، مرکز ایالت قدیم لئون و کرسی ایالت. دارای 29 هزار تن سکنه
نام شهری از مکزیک (اتا دوگوآناژوآتو). دارای یکصد و ده هزار تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(لِ ئُنْ)
نام نخستین اسیر از سپاهیان یونانی که به دست سپاهیان بحرپیمای ایران افتاد توضیح اینکه در جنگهای دریائی بین سپاهیان ایران و یونان هنگام لشکرکشی خشایارشا ده کشتی از بحریۀ ایران از ترم حرکت کرده به جزیره سی پاتوس رسید و سه کشتی یونانی که برای کشیک بدانجا رفته بود همینکه کشتیهای ایران را دیدراه فرار پیش گرفت کشتی های ایران کشتیهای یونانی راتعقیب کردند و یکی از آنها را گرفتند. هرودوت گوید ’زیباترین سپاهی آن را سر بریدند و این واقعه را بفال نیک گرفتند که نخستین اسیر آنها زیباترین سپاهی بود. وی لئون نام داشت که به معنی شیر است و شاید این اسم باعث کشته شدن او شد. (ایران باستان ج 1 ص 770)
لغت نامه دهخدا
(لِ ئُنْ)
پیی دو. یا لئونه. ناحیۀ باستانی در برتانی (فینیستر). کرسی آن لاندرنو است
لغت نامه دهخدا
قلعتی در نواحی مولتان به هندوستان، (ماللهند بیرونی ص 205)
لغت نامه دهخدا
(لِ ءُ سِ دُوْ وُ)
پادشاه اسپارت به اتفاق آژی سوم. (252 -236 ق. م
لغت نامه دهخدا
(لِ ءُ سِ اَوْ وَ)
نام سرداری از مردم لاسدمون. پسر آناکساندرید. وی نژادخود را به هرکول (پهلوان داستانی یونانیها که پس از مرگش او را نیم خدا خواندند) میرسانید. در اسپارت بطور غیرمترقب شاه شد چه دو برادر بزرگتر از خود داشت ولی چون امن (برادروی) مرد و اولاد ذکور نداشت و دری یه (برادر دیگر) نیز در سیسیل فوت کرد پادشاهی بدو رسید. (در 490 تا 480 قبل از میلاد). در لشکرکشی خشیارشا به یونان و جدال ترموپیل این مرد از بهترین رؤسای قشون بود و سمت سرداری داشت و با شجاعت و فداکاری بسیار جنگید و سرانجام نیز با عده ای از معروفین دیگر اسپارتی بالتمام کشته شدند. گویند خشیارشا قبل از جنگ ترموپیل به یونانیها تکلیف کرد اسلحۀ خود را زمین گذارند و متحد ایران شوند و در ازای آن آزاد باشند که به خانه های خود برگردند و با خاطری آسوده زندگانی کنند و زمین های بسیار نیز بدانها داده شود. لئونیداس جواب داد: اگر باید متحدین شاه شویم بهتر است که مسلح باشیم و هر گاه باید جنگ کنیم با اسلحه بهتر میتوان آزادی را حفظ کرد زمین هم خوب است در صورتی که آن را با شجاعت تحصیل کنیم. و نیز نوشته اند که خشیارشا پس از کشته شدن لئونیداس و یونانیان در ترموبیل میان کشتگان بگردش پرداخت همینکه بنعش لئونیداس رسید وشنید که او پادشاه و سردار لاسدمونیها بود امر کرد سر او را بریده به چوبی نصب کنند. این رفتار خشیارشا میرساند که نسبت به لئوانیداس زمانی که او زنده بود بسیار خشمگین بود والا مرتکب چنین عملی نکوهیده نمیشد. رجوع به ایران باستان ج 1 صص 777- 782 و 877 شود
لغت نامه دهخدا
(لِ ءُ اُ تِ مُ)
نام تابلوی مشهوری از کارهای داوید در موزۀ لوور پاریس (1814 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(لِ ءُ)
نام مردی مربی و للۀ اسکندر و از اقربای المپیاس زن فیلیپ (مادر اسکندر). (ایران باستان ج 2 ص 1217)
لغت نامه دهخدا