جدول جو
جدول جو

معنی لئامت - جستجوی لغت در جدول جو

لئامت
پست فطرتی، فرومایگی
تصویری از لئامت
تصویر لئامت
فرهنگ فارسی عمید
لئامت
(لَ مَ)
ناکسی. (منتهی الارب). دنائت، بخیلی. (منتهی الارب). لئیمی. زفتی، بخل. شح. ضد کرم
لغت نامه دهخدا
لئامت
بخیلی، دنائت، بخل، ناکسی
تصویری از لئامت
تصویر لئامت
فرهنگ لغت هوشیار
لئامت
((لِ مَ))
بخیلی، فرومایگی
تصویری از لئامت
تصویر لئامت
فرهنگ فارسی معین
لئامت
امساک، بخل، پستی، خست، دنائت، فرومایگی، گدامنشی، ممسکی، نخوری
متضاد: کرامت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شئامت
تصویر شئامت
شوم و بدفال شدن، نامبارک شدن، نکبت، بدبختی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لئام
تصویر لئام
لئیم ها، بخیل ها، ناکس ها، فرومایه. ها، جمع واژۀ لئیم
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
ملامت کردن، از لوم. (غیاث). و رجوع به لئامت شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
تئودر دو. عضو مجلس مقننه و از مهاجرین زمان انقلاب. مولد پاریس (1854- 1756)
ژان کنتس دو. نام زنی فتنه جوی. مولد فن تت (اب) (1756-1791 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
جمع واژۀ لئیم. (منتهی الارب). فرومایگان. ناکسان:
عاشق مردمی و نیک خوئیست
دشمن فعل زشت و خوی لئام.
فرخی.
محال باشد اگر مر کریم را به طمع
ثنای بی خردان ولئام باید کرد.
ناصرخسرو.
آزاده و کریم بیالاید از لئیم
چون دامن قبات نپوشانی از لئام.
ناصرخسرو.
هواخواه او گشته از جان و دل
صغار و کبار و کرام و لئام.
سوزنی.
مدحت از گفتار شاعر محمل صدق است و کذب
صدق در حق کرام و کذب در حق لئام.
سوزنی.
قدر محیط کفت جهان چه شناسد
کو به سراب کف لئام برآمد.
خاقانی.
گفت اگر چه یافتم عمری تمام
هرگزم عشقی نبوده ست ای لئام.
عطار (از مصیبت نامه).
ای خدا رسوا کن این لاف لئام
تا بجنبد سوی ما رحم کرام.
مولوی.
صوفئی باشد بنزد این لئام
الخیاطه واللواطه والسلام.
مولوی.
آن یکی میگیر و این می هل ز دام
و آن دگر را صید میکن چون لئام.
مولوی.
و اهل کرم از اهل لئام و محامد از مذام و فاضل از مفضول جدا نشدی. (تاریخ قم ص 11)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شئامت
تصویر شئامت
شومی نکبت بدبختی بد فالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لئامه
تصویر لئامه
لیامت لئامت در فارسی پستی لفترگی، زفتی ژکوری، سرزنش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیامت
تصویر لیامت
پستی فرومایگی دنائت، بخیلی زفتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لئام
تصویر لئام
جمع لئیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لئام
تصویر لئام
((لِ))
جمع لئیم، فرومایگان
فرهنگ فارسی معین
شومی، نامبارکی، نحسی، نحوست، نکبت
متضاد: میمنت
فرهنگ واژه مترادف متضاد