از یونانی کیناباری. به معنی زنجفر است. قینابار. قیناری. قیناماری. قینامار. (فهرست مخزن الادویه). زنجفر عملی، زنجفر مصنوعی. و آن را از گوگرد و زیبق کنند، با وزن متساوی. (یادداشت مرحوم دهخدا)
از یونانی کیناباری. به معنی زنجفر است. قینابار. قیناری. قیناماری. قینامار. (فهرست مخزن الادویه). زنجفر عملی، زنجفر مصنوعی. و آن را از گوگرد و زیبق کنند، با وزن متساوی. (یادداشت مرحوم دهخدا)
میناساز، (ناظم الاطباء)، استادی که کار مینائی کرده باشد، (آنندراج)، آنکه میناکاری کند، کسی که میناهای ملون را آب کرده بر ظرف طلا یا نقره کار کند و بدل رنگهای جواهر نماید، (انجمن آرا)، رجوع به میناساز و میناگر شود، کار کرده و ساخته با مینا، مینا کار کرده، (آنندراج)، آنچه بر روی آن میناکاری شده باشد: شیشۀ ما محتسب از بس که بر دیوار زد کرد میناکار آخر خانه خمار را، ملاطاهر غنی (از آنندراج)، - خانه میناکار، خانه ای که در آن میناکاری شده باشد، - قصر میناکار، قصری که در آن میناکاری شده باشد
میناساز، (ناظم الاطباء)، استادی که کار مینائی کرده باشد، (آنندراج)، آنکه میناکاری کند، کسی که میناهای ملون را آب کرده بر ظرف طلا یا نقره کار کند و بدل رنگهای جواهر نماید، (انجمن آرا)، رجوع به میناساز و میناگر شود، کار کرده و ساخته با مینا، مینا کار کرده، (آنندراج)، آنچه بر روی آن میناکاری شده باشد: شیشۀ ما محتسب از بس که بر دیوار زد کرد میناکار آخر خانه خمار را، ملاطاهر غنی (از آنندراج)، - خانه میناکار، خانه ای که در آن میناکاری شده باشد، - قصر میناکار، قصری که در آن میناکاری شده باشد
که دینار ازآن فروبارد، به مجاز نثارکننده دینار: چه ابر با کف دیناربار توو چه گرد چه بحر با دل پهناور تو و چه شمر، فرخی، اندر جهان سرای ندانیم کاندر آن آثار نیست از کف دیناربار او، فرخی، لشکرگذار باشد دشمن شکار باشد دیناربخش باشد دیناربار باشد، منوچهری
که دینار ازآن فروبارد، به مجاز نثارکننده دینار: چه ابر با کف دیناربار توو چه گرد چه بحر با دل پهناور تو و چه شمر، فرخی، اندر جهان سرای ندانیم کاندر آن آثار نیست از کف دیناربار او، فرخی، لشکرگذار باشد دشمن شکار باشد دیناربخش باشد دیناربار باشد، منوچهری