شکنجه. عذاب. (فرهنگ فارسی معین) : هر کس را از محل اختفاء بیرون میکشیدند، بعد از قین و شکنجه و اخذ مال همان شربت شهادت می چشانیدند. (فرهنگ فارسی معین از عالم آراء ص 413)
شکنجه. عذاب. (فرهنگ فارسی معین) : هر کس را از محل اختفاء بیرون میکشیدند، بعد از قین و شکنجه و اخذ مال همان شربت شهادت می چشانیدند. (فرهنگ فارسی معین از عالم آراء ص 413)
دهی است از دهستان رودقات بخش مرکزی شهرستان مرند، سکنۀ آن 579 تن. آب آن از رودخانه و چشمه. محصول آن غلات و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان رودقات بخش مرکزی شهرستان مرند، سکنۀ آن 579 تن. آب آن از رودخانه و چشمه. محصول آن غلات و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی بوده مقابل باب الصغیر شهر دمشق که اینک بصورت باغستان هایی درآمده است. گروهی از دانشمندان در آنجا سکونت گزیده اند. (از معجم البلدان). رجوع به قینه شود
دهی بوده مقابل باب الصغیر شهر دمشق که اینک بصورت باغستان هایی درآمده است. گروهی از دانشمندان در آنجا سکونت گزیده اند. (از معجم البلدان). رجوع به قینه شود
دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه، سکنۀ آن 120 تن. آب آن از رود جیران و چشمه. محصول آن غلات، بادام و زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه، سکنۀ آن 120 تن. آب آن از رود جیران و چشمه. محصول آن غلات، بادام و زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان دودانگه بخش ضیأآباد شهرستان قزوین، سکنۀ آن 259 تن. آب آن از چشمه و در بهار از رود خانه محلی. محصول آن غلات، گردو و مختصر میوه جات. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا قالی و گلیم و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان دودانگه بخش ضیأآباد شهرستان قزوین، سکنۀ آن 259 تن. آب آن از چشمه و در بهار از رود خانه محلی. محصول آن غلات، گردو و مختصر میوه جات. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا قالی و گلیم و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان مشگین باختری بخش مرکزی شهرستان خیاو، سکنۀ آن 326 تن. آب آن از مشگین چای. محصول آن غلات و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان مشگین باختری بخش مرکزی شهرستان خیاو، سکنۀ آن 326 تن. آب آن از مشگین چای. محصول آن غلات و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
داه سرودگوی یا عام است. (منتهی الارب). و ابوعمره گوید هر بنده را عرب قین و هر کنیز را قینه خواند. کنیز و خواننده و گویند کنیز خواننده باشد یانباشد. (از اقرب الموارد) ، کون یا مهرۀ پشت نزدیک کون یا مابین هر دو سرین یا مغاکچه ای که آنجاست، و از اسب، گوی است مابین اسفل سرین که متصل ران است و در آن جای است گوی، زن مشاطه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
داه سرودگوی یا عام است. (منتهی الارب). و ابوعمره گوید هر بنده را عرب قین و هر کنیز را قینه خواند. کنیز و خواننده و گویند کنیز خواننده باشد یانباشد. (از اقرب الموارد) ، کون یا مهرۀ پشت نزدیک کون یا مابین هر دو سرین یا مغاکچه ای که آنجاست، و از اسب، گوی است مابین اسفل سرین که متصل ران است و در آن جای است گوی، زن مشاطه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
نعت از حقن. بازداشته. محبوس، محقون. شیر دوشیده که بر شیر خفته ریزند برای برآوردن مسکه. و در مثل است: ابی الحقین العذره، ای العذر. و آن برای کسی گویند که عذر آرد و عذر او نه درست باشد. (منتهی الارب). شیر ماست. (مهذب الاسماء)
نعت از حقن. بازداشته. محبوس، محقون. شیر دوشیده که بر شیر خفته ریزند برای برآوردن مسکه. و در مثل است: ابی الحقین العذره، اَی العذر. و آن برای کسی گویند که عذر آرد و عذر او نه درست باشد. (منتهی الارب). شیر ماست. (مهذب الاسماء)
دهی است از دهستان بخش تکاب شهرستان مراغه، سکنۀ آن 401 تن. آب آن از چشمه سارها. محصول آن غلات، بادام، حبوب و کرچک. شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بخش تکاب شهرستان مراغه، سکنۀ آن 401 تن. آب آن از چشمه سارها. محصول آن غلات، بادام، حبوب و کرچک. شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان سپاه منصور شهرستان بیجار، سکنۀ آن 410 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان سپاه منصور شهرستان بیجار، سکنۀ آن 410 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه، سکنۀ آن 361 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، نخود و بزرک. شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه، سکنۀ آن 361 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، نخود و بزرک. شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، سکنۀ آن 124 تن. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، نخود و زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. این ده در دو محل بفاصله 500 گزبه نام قینرجه بالا و پایین مشهور است. سکنۀ قینرجۀ بالا 34 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، سکنۀ آن 124 تن. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، نخود و زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. این ده در دو محل بفاصله 500 گزبه نام قینرجه بالا و پایین مشهور است. سکنۀ قینرجۀ بالا 34 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)